نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 286
از پدرش اصرار
مىكنيم و بهر نحو شده فرمان تو را انجام مىدهيم برمىآيد كه برادران يوسف
فرمان او را پذيرفتند و با اين قول صريح خود، او را دلخوش ساختند.
اينهم معلوم
است كه كلام يوسف كه در موقع برگشتن برادران به ايشان گفته: كه بايد برادر
پدرى خود را همراه بياوريد آنهم با آن همه تاكيد و تحريص و تهديد كه داشت،
كلامى ابتدايى نبوده، و از شان يوسف هم بدور است كه ابتداء و بدون هيچ مقدمهاى
اين حرف را زده باشد، زيرا اگر اينطور بود برادران حدس مىزدند كه شايد اين مرد
همان يوسف باشد كه اينقدر اصرار مىورزد ما برادر پدرى خود را كه برادر پدر و
مادرى اوست همراه بياوريم، پس قطعا مقدماتى در كار بوده كه ذهن آنان را از چنين
حدسى منصرف ساخته و نيز از احتمال و توهم اينكه وى قصد سويى نسبت به آنان دارد
بازشان داشته است.
و در اينكه
بطور احتمال مىدانيم چنين مقدماتى در كار بوده حرفى نيست و ليكن آن كلمات و
گفتگوهاى بسيارى كه مفسرين در اين مقام از او نقل كردهاند هيچ دليلى از قرآن بر
آنها وجود ندارد و هيچ قرينهاى هم در سياق قصه بر آنها نيست، و روايتى هم كه مورد
اطمينان باشد به نظر نمىرسد.
كلام خداى
تعالى هم خالى از تعرض به آن است، تنها چيزى كه از كلام خداى تعالى استفاده مىشود
اين است كه يوسف از ايشان پرسيده كه به چه علت به مصر آمدهايد؟
ايشان هم
جواب دادهاند كه ده برادرند و يك برادر ديگر در منزل نزد پدر جا گذاشتهاند چون
پدرشان قادر بر مفارقت او، و راضى به فراق او نمىشود حال چه مسافرت باشد و چه
گردش و چه مانند آن، يوسف هم اظهار علاقه كرد كه دوست مىدارد او را ببيند و بايد
بار ديگر او را همراه خود بياورند.
(فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلا كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي وَ لا تَقْرَبُونِ) كيل به
معناى مكيل (كشيدنى) است كه مقصود از آن طعام است، و اينكه فرمود:
(وَ لا تَقْرَبُونِ) معنايش اين است كه حق نداريد به سرزمين من نزديك شده و
نزد من حضور بهم رسانيد و طعام بخريد، و معناى آيه روشن است كه خواسته است برادران
را تهديد كند و (هم چنان كه گذشت) از مخالفت امر خود زنهار دهد.
كلمه مراوده
همانطور كه در سابق گذشت به معناى اين است كه انسان در باره امرى پشت سر هم و مكرر
مراجعه نموده و اصرار بورزد و يا حيله بكار برد، پس اينكه به يوسف گفتند:(سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ) دليل بر اين است كه ايشان قبلا براى يوسف
گفته بودند كه پدرشان به مفارقت برادرشان رضايت نمىدهد، و هرگز نمىگذارد او را
از وى دور كنيم، و اينكه گفتند: پدرش ، و نگفتند پدرمان خود مؤيد
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 286