نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 251
ترجمه آيات
شاه گفت كه:
من در رؤيا هفت گاو فربه را ديدم كه هفت گاو لاغر آنها را مىخورند، و هفت خوشه
سبز و هفت خوشه خشكيده، (كه خشكيدهها بر سبزهها پيچيدند و آنها را از بين بردند)
اى بزرگان! اگر تعبير رؤيا مىكنيد مرا در باره رؤيايم نظر دهيد (43).
گفتند: اين
خوابهاى آشفته است و ما به تعبير چنين خوابها واقف نيستيم (44).
آن كس از آن
دو تن كه نجات يافته بود، و پس از مدتى بخاطر آورد، گفت من از تعبير آن خبرتان
مىدهم، مرا بفرستيد (45).
اى يوسف
راستگوى! در باره هفت گاو فربه كه هفت گاو لاغر آنها را مىخورند و هفت خوشه سبز و
هفت خوشه خشكيده به ما نظر بده، تا شايد نزد كسان بازگردم و آنها (حقيقت را)
بدانند (46).
گفت هفت سال
پياپى كشت مىكنيد، هر چه درو كرديد آن را جز اندكى كه مىخوريد در خوشه گذاريد
(47).
آن گاه از پى
اين سالها هفت سال سخت بيايد كه آنچه از پيش براى آن نهادهايد مگر اندكى كه محفوظ
داريد به مصرف مىرسانيد (48).
عاقبت از پى
اين سالها سالى بيايد كه در اثناى آن، باران زيادى نصيب مردم شود و در آن سال مردم
عصير (ميوهها و دانههاى روغنى) مىگيرند (49).
شاه گفت: او
را نزد من آريد، ولى هنگامى كه فرستاده او پيش وى آمد، گفت سوى صاحبت باز گرد، و
از او بپرس قصه زنانى كه دستهاى خويش را بريدند چه بود كه پروردگار از نيرنگشان
آگاه است (50).
شاه به زنان
گفت: قصد شما آن دم كه از يوسف كام مىخواستيد چه بود؟ گفتند: خدا منزه است ما در
باره او هيچ بدى سراغ نداريم، زن عزيز گفت: اكنون حق جلوهگر شد، من از او كام
مىخواستم و او راستگو است (51).
و اينكه
مىگويم برگرد و چنين بگو براى اين است كه عزيز بداند كه من در غيابش به او خيانت
نكردم كه خدا نيرنگ خيانتكاران را به هدف نمىرساند (52).
من خويش را
مبرا نمىكنم چون كه نفس انسانى پيوسته به گناه فرمان مىدهد مگر آن را كه
پروردگارم رحم كند كه پروردگار من آمرزگار و رحيم است (53).
شاه گفت وى
را نزد من آريد كه او را محرم خويش كنم، و همين كه با او صحبت كرد، گفت:
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 251