نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 246
معناى آن اين است كه:
يوسف به آن كسى كه مىپنداشت كه او به زودى نجات مىيابد گفت كه مرا در نزد ربت
يادآورى كن، و چيزى به او بگو كه عواطف او را تحريك كنى شايد به وضع من رقتى كند و
مرا از زندان بيرون آورد.
و اگر از
اعتقاد يوسف به ظن: پندار تعبير كرده با اينكه يوسف نسبت به آنچه كه
در تعبير خواب آن دو گفته بود يقين داشت نه پندار- به شهادت اينكه دنبالش تصريح
كرده به اينكه اين دو تعبير بطور قطع واقع خواهد شد، و نيز اضافه كرده كه خدايش
علم تاويل احاديث را به او آموخته- شايد بدين جهت بوده كه كلمه ظن در مطلق
اعتقاد استعمال مىشود، و در قرآن هم نظايرش هست، مانند آيه(الَّذِينَ
يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ).[1]
و اما اينكه بعضى[2] از مفسرين
در پاسخ سؤال بالا گفتهاند اطلاق ظن بر اعتقاد براى اين بوده كه دلالت كند
بر اينكه تاويلى كه يوسف كرده از اجتهاد خودش بوده و نسبت به آن يقين نداشته
صحيح نيست، زيرا گفتيم كه خود يوسف تصريح كرده به اينكه نسبت به وقوع آن يقين
دارد، و خداى سبحان هم گفته او را با جمله(وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ
تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ) تاييد كرده، و اين با اجتهاد ظنى منافات
دارد.
بعضى[3] هم احتمال دادهاند كه ضمير
در ظن به موصول برگردد، و معنا اين باشد كه يوسف به آن رفيق
زندانيش كه مىپنداشت از زندان رها مىشود چنين و چنان گفت . اين احتمال در
صورتى كه سياق با آن مساعدت كند عيبى ندارد.
ضميرهايى كه
در جمله(فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ) هست همه به
كلمه الذى بر مىگردد، و معنايش اين است كه: شيطان از ياد رفيق زندانى
يوسف محو كرد كه نزد ربش از يوسف سخن به ميان آورد، و همين فراموشى باعث شد كه
يوسف چند سالى ديگر در زندان بماند.
و بنا به
گفته ما معناى ذكر رب ياد كردن نزد رب است نه ياد
خدا . كلمه بضع عدد كمتر از ده را گويند.
[توسل به
اسباب منافاتى با اخلاص ندارد، بلكه اعتماد بر اسباب با اخلاص منافات دارد]
و اما اينكه
دو ضمير مذكور را به يوسف برگردانيم و در نتيجه معنا چنين شود كه: شيطان ياد
پروردگار يوسف را از دل او ببرد و لا جرم در نجات يافتن از زندان دست به دامن غير
آورد و به همين جهت خدا عقابش كرد و چند سال ديگر در زندان بماند، هم چنان كه بعضى
از مفسرين
[1] كسانى كه معتقد بودند خدا را ملاقات خواهند كرد. سوره بقره،
آيه 46.