نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 203
(فَلَمَّا
رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما
هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ) كلمه اكبرنه از اكبار به معناى
اعظام و بزرگداشت است، و كنايه است از حالت دهشتزدگى آن زنان، بطورى كه شعور و
ادراك خود را به محض ديدن آن حسن و جمال از دست دادند، و اين حالتى است طبيعى و
خلقتى در عموم مردم، كه هر كوچكى در برابر بزرگ و هر حقيرى در برابر عظيم خاضع
گردد. پس هر وقت عظيم و كبيرى به عظمت و كبريايى خود در برابر شعور آدمى جلوهگر
شود بر هر چه كه در شعور آدمى وجود دارد و كوچكتر از آن عظيم است قاهر آمده و آنها
را از يادش مىبرد، و در نتيجه آدمى در اعمالش دچار خبط مىگردد.
به همين دليل
بود كه وقتى زنان مصر يوسف را بديدند حسن و جمال او بر شعور و ادراكشان قاهر آمد،
در نتيجه به جاى ميوه دستهاى خود را قطع كردند. و اينكه قطع را به صيغه تفعيل
آورده دلالت بر زيادى آن قطع دارد، هم چنان كه وقتى مىگويند قتل القوم
تقتيلا و يا مىگويند موتهم الجدب تمويتا معنايش اين است كه: او
مردم را بسيار بكشت. و يا: قحطى بسيارى از مردم را نابود كرد.
و اينكه
فرمود:(وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ) تقديس خداست در امر
يوسف، و اين جمله نظير آيه(ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَتَكَلَّمَ
بِهذا سُبْحانَكَ هذا بُهْتانٌ عَظِيمٌ)[1] است. تقديس
خداى سبحان، ادبى است كه معتقدين به خدا در هر امرى كه در آن يك نوع تنزيه و تبرئه
براى كسى اثبات مىكنند به زبان آورده نخست خدا را تنزيه و سپس به تنزيه شخص مورد
نظر مىپردازند.
[عكس العمل
زنان مصر با ديدن يوسف 7 و توضيح اينكه گفتند:(ما هذا
بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ)]
زنان مصر هم
وقتى خواستند يوسف را تنزيه كنند و بگويند:(ما هذا بَشَراً ...) اول خدا را
با جمله حاش للَّه تنزيه نموده و سپس به تنزيه يوسف پرداختند.
و در جمله(ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ) بشريت را از يوسف
نفى و فرشته بودن را برايش اثبات كردند، البته اين حرف هم ناشى از اعتقادى بود كه
معتقدين به خدا كه يك فرقه آنان بتپرستانند بدان معتقد بودند. و آن اين بود كه
خداوند فرشتگانى دارد كه موجوداتى شريف و مبدء هر خير و سعادت در عالمند، و زندگى
هر موجود زنده و علم و جمال و بهاء و سرور و ساير كمالات مورد آرزو از ناحيه آنان
ترشح مىشود، و در نتيجه خود ايشان داراى تمامى
[1] ما را نرسد كه در اين باب سخن گوييم، خدايا تو منزهى! اين
تهمتى بزرگ است. سوره نور، آيه 16
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 203