responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 192

تعيين كند. آرى، در ابهام، يك نوع اميد گشايش است كه در تعيين نيست. و ليكن تعبير به اهل خود يك نوع تحريك و تهييج بر مؤاخذه است، و او نمى‌بايست چنين تعبيرى مى‌كرد، و ليكن منظورش از اين تعبير مكر و خدعه بر شوهرش عزيز بوده. او مى‌خواست با اين تعبير تظاهر كند كه خيلى از اين پيشامد متاسف است، تا شوهرش واقع قضيه را نفهمد، و در مقام مؤاخذه او برنيايد، آرى، فكر كرد اگر بتوانم او را از مؤاخذه خودم منصرف كنم، منصرف كردنش از مؤاخذه يوسف آسان است.

(قالَ هِيَ راوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي) يوسف (ع) وقتى عزيز را پشت در ديد ابتداى به سخن نكرد، براى اينكه رعايت ادب را كرده باشد، و نيز جلو زليخا را از اينكه او را تقصير كار و مجرم قلمداد كند بگيرد، ولى وقتى ديد او وى را متهم به قصد سوء كرد ناچار شد حقيقت را بگويد كه: او نسبت به من قصد سوء كرد . در اين كلام دلالت است بر قصر- البته قصر قلب- و تقديرش چنين است: من او را به سوء قصد نكردم بلكه او اين معنا را مى‌خواست و به همين منظور قصد سوء مرا كرد .

و اين گفتار يوسف- كه هيچ تاكيدى از قبيل قسم و امثال قسم در آن به كار نبرده- دلالت مى‌كند بر سكون نفس و اطمينان خاطرش و اينكه وى به هيچ وجه خود را نباخته و چون مى‌خواسته از خود دفاع نمايد و خود را مبرا كند هيچ تملق نكرده، و اين بدان جهت بوده كه در خود كمترين و كوچكترين خلاف و عمل زشتى سراغ نداشت، و از زليخا هم نمى‌ترسيد و از آن تهمتى هم كه به وى زده بود باكى نداشت، چون او در آغاز اين جريان با گفتن‌(مَعاذَ اللَّهِ) خود را به خدا سپرده بود و اطمينان داشت كه خدا حفظش مى‌كند.

( وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْكاذِبِينَ‌) ...(وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ ... ) از آنجايى كه شهادت به معناى گفتن است، لذا جمله‌(إِنْ كانَ قَمِيصُهُ ...) نسبت به آن به منزله مقول قول است و ديگر حاجتى نيست كه قبل از جمله مذكور قول در تقدير گرفته شود. بعضى گفته‌اند كه مقام اقتضاء دارد كه ماده قول در آن به كار رود، ولى از آنجايى كه قول اهل زليخا خاصيت شهادت را داشته از اين جهت از آن، تعبير به شهادت شده.

و اين شاهد، با گفتار خود به دليلى اشاره كرده كه مشكل اين اختلاف حل و گره آن باز مى‌شود و آن اين است كه اگر پيراهن يوسف از جلو دريده شده زليخا راست مى‌گويد و يوسف از دروغگويان است، چون در اينكه از يوسف و زليخا يكى راستگو و يكى دروغگو بوده‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 192
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست