responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 169

نظير اين وجه قول بعضى از مفسرين‌[1] است كه گفته‌اند ضمير به عزيز برمى‌گردد، و همان ضمير اسم آن، و خبرش ربى ، و جمله‌(أَحْسَنَ مَثْوايَ) خبر بعد از خبر است.

ليكن اين حرف صحيح نيست، زيرا اگر اينطور بود جا داشت بفرمايد: انه لا يفلح الخائنون هم چنان كه موقعى كه در زندان بود به فرستاده عزيز همين را گفت كه‌(ذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي كَيْدَ الْخائِنِينَ)[2] و نفرمود انى لم اظلمه بالغيب .

علاوه، يوسف هرگز عزيز را رب خود نمى‌دانست، زيرا او خود را آزاد و غير مملوك مى‌دانست، هر چند مردم بر حسب ظاهر او را برده تصور مى‌كردند، به شهادت اينكه در زندان به آن برده‌اى كه رفيقش بود گفت:(اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ)[3] و به فرستاده پادشاه گفت:(ارْجِعْ إِلى‌ رَبِّكَ ...)[4] و هيچ جا تعبير نكرد به ربى با اينكه عادة وقتى اسم پادشاهان را مى‌برند همين گونه تعبير دارند (مثلا مى‌گويند قبله‌گاهم ، ولى نعمتم و امثال آن) و نيز به فرستاده پادشاه گفت:(فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ) كه در اينجا خداى سبحان را رب خود دانسته، در قبال اينكه پادشاه را رب فرستاده او شمرد.

باز مؤيد گفته ما آيه بعدى است كه مى‌فرمايد:(لَوْ لا أَنْ رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ).

[خويشتن داراى يوسف 7 در برابر همسر عزيز شگفت انگيز و خارق العاده بوده است‌]

(وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ) دقت كامل در پيرامون داستان يوسف و دقت نظر در اسباب و جهات و شرايطى كه گرداگرد اين داستان را فرا گرفته است، و هر يك در آن تاثير و دخالت داشته، اين معنا را به دست مى‌دهد كه نجات يوسف از چنگ همسر عزيز جز بطور خارق العاده صورت نگرفته، بگونه‌اى كه شباهتش به رؤيا بيشتر بوده تا به يك واقعه خارجى، زيرا يوسف در آن روز مردى در عنفوان جوانى و در بحبوحه غرور بوده، و معمولا در اين سنين غريزه جنسى و شهوت و شبق به نهايت درجه جوش و خروش مى‌رسد، از سوى ديگر جوانى زيبا و در زيبايى بديع بوده بطورى كه عقل و دل هر بيننده را مدهوش مى‌كرده، و عادة جمال و ملاحت، صاحبش را به سوى هوى و هوس سوق مى‌دهد. از سوى ديگر يوسف (ع) در دربار سلطنتى عزيز غرق در ناز


[1] روح المعانى، ج 12، ص 190.

[2] سوره يوسف، آيه 52.

[3] سوره يوسف، آيه 42.

[4] سوره يوسف، آيه 50.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 169
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست