نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 148
پس كلمه
مكان به معناى قرارگاه هر چيز است از زمين، و معناى امكان
و تمكين قرار دادن در محل است. و چه بسا، كه كلمه مكان
و مكانت به استقرارگاه امور معنوى اطلاق مىشود، مثل اينكه
مىگوئيم فلانى مكانتى در علم دارد ، و يا مكانتى در نزد مردم
دارد . و وقتى گفته مىشود من فلانى را از فلان چيز امكان دادم و او
تمكن يافت معنايش اين است كه او را قدرت دادم و او قادر بر آن شد، ولى اين
تعبير از باب كنايه است.
و شايد مراد
از اينكه فرمود: ما يوسف را در زمين تمكين داديم اين باشد كه ما او را طورى در
زمين جاى داديم كه بتواند در زمين از مزاياى حيات، با وسعت هر چه بيشتر تمتع ببرد،
بر خلاف آنچه برادرانش مىخواستند كه او از ماندن در روى زمين محروم باشد، و به
همين جهت او را در ته چاه، انداختند و بعدا هم به ثمن ناچيزى به فروش رساندند تا
از قرارگاه پدرش دور شده، از سرزمينى به سرزمينى انتقال يابد.
خداوند در
خلال داستان يوسف دو جا قضيه تمكين دادن از زمين را يادآور شده، يكى بعد از آنكه
بيرون آمدنش را از چاه و پنهانى به مصر آوردن و فروختنش را به عزيز بيان كرده، و
يكى هم بعد از بيان بيرون شدنش از زندان عزيز و منصوب شدنش بر خزينههاى سرزمين
مصر، كه در آنجا چنين فرموده:(وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ
فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ)[1] و عنايت در
هر دو جا يكى است.
[معناى
جمله: و كذلك مكنا ليوسف فى الأرض ]
و اينكه در
آيه مورد بحث فرمود:(وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي
الْأَرْضِ) اشاره است به همان مطالبى كه قبلا فرموده بود كه: از چاه برونش آورد
و به فروشش رساند و در خانه عزيز جايش داد. در اينجا دو احتمال هست يكى اينكه
مقصود از تمكين در زمين همين مقدار از تمكين باشد كه يك پسر بچه غريب از خانه عزيز
سر در آورده و به سفارش صاحب خانه داراى گواراترين عيش شود، و بنا بر اين احتمال
تشبيه كذلك در آيه از قبيل تشبيه چيزى است به خودش، البته بطورى كه
دلالت بر عظمت اوصاف آن كند، نه از آن قسم كه در ادبيات مذمت شده، نظير گفته شاعر:
كاننا و الماء من حولنا
قوم جلوس حولهم ماء
وضع ما در اين حال كه اطرافمان آب است
نظير وضع مردمى است كه نشستهاند و دورشان آب است چون اين تشبيه ركيك و
مذموم است.
بلكه منظور
اينست كه آن تمكينى كه ما در زمين به يوسف داديم نظير تمكينى است