نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 131
نقشه را پياده كنند.
لا جرم لازم بود، اول پدر را كه نسبت به ايشان بدبين بود و بر يوسف امينشان
نمىدانست در باره خود خوشبين سازند، و خود را در نظر پدر پاك و بى غرض جلوه دهند،
و دل او را از كدورت شبهه و ترديد پاك سازند تا بتوانند يوسف را از او بگيرند. به
همين منظور او را به اين كلمات مخاطب قرار دادند كه:(يا أَبانا:) اى پدر ما و همين عبارت خود در بر انگيختن عواطف پدرى
و مهر نسبت به فرزند تاثير به سزايى داشته(ما لَكَ لا تَأْمَنَّا عَلى يُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ) چرا ما را بر يوسف امين نمىدانى با اينكه ما جز
خير او نمىخواهيم و جز خشنودى و تفريح او را در نظر نداريم.
[گفتگوى
برادران يوسف 7 با پدر براى بردن او و اجراى قصد سوء خود]
آن گاه آنچه
مىخواستند پيشنهاد كردند، و آن اين بود كه يوسف را با ايشان روانه مرتع و چراگاه
گوسفندان و شتران كند تا هوايى به بدنش بخورد، و جست و خيزى كند، آنها هم از دور
محافظتش كنند، لذا گفتند:(أَرْسِلْهُ مَعَنا ...
أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) كلمه
رتع به معناى آزادانه چريدن حيوان و آزادانه گردش كردن و ميوه خوردن انسان
است.
و جمله(أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ) پيشنهاد آن درخواستى
است كه قبلا اشاره شد. و در جمله(وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) كلام را به
چند وجه تاكيد كردند، يكى به ان و يكى به لام و يكى هم به
اينكه جمله را اسميه آوردند، همانطور كه در جمله(وَ إِنَّا
لَهُ لَناصِحُونَ) نيز همين تاكيدها را به كار بردند، و در هر دو جمله به
نوعى پدر را دلخوش ساختند، گويا گفتند: چرا ما را بر يوسف امين نمىدانى، اگر از
ما بر جان او مىترسى كه مثلا ما قصد سويى نسبت به او داشته باشيم كه ما يقينا و
بطور مسلم خيرخواه او هستيم، و اگر بر جان او از غير ما مىترسى كه مثلا ما در
محافظتش كوتاهى كنيم و در نتيجه پيشامد سويى برايش بشود كه ما يقينا و بطور مسلم
حافظ اوييم.
پس در كلام
خود ترتيب طبيعى را رعايت كرده، اول گفتند كه او از ناحيه ما تا هستيم و هست ايمن
است، آن گاه پيشنهاد كردند كه او را صبح فردا با ما بفرست، و سپس گفتند تا زمانى
كه نزد ما است از او محافظت مىكنيم. پس معلوم مىشود جمله(إِنَّا
لَهُ لَناصِحُونَ) تامين جانى يوسف است از ناحيه آنان بطور دائم و جمله(إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) تامين جانى او است از ناحيه غير ايشان بطور
موقت.
(قالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ
الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ) اين آيه، حكايت
پاسخى است كه پدرشان در ازاى پيشنهادشان داده و در اين جواب
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 131