نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 127
يوسف كه بعد از اعتراف
برادرانش به اينكه(وَ إِنْ
كُنَّا لَخاطِئِينَ) گفت:(يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ
أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ) اين
معنا استفاده مىشود.
توجيه سوم:
بعضى[1] ديگر از
مفسرين گفتهاند كه برادران يوسف بعد از آنكه يوسف خواب خود را بر ايشان نقل كرد
به وى حسد بردند و يعقوب هم او را نهى كرده بود از اينكه خواب خود را براى
برادرانش تعريف كند.
ولى حق اين
است كه برادرانش قبلا هم نسبت به وى حسد مىورزيدند البته خواب او باعث طغيان
حسدشان شد، و بيان اين جهت گذشت.
[گفتگو و
مشاوره برادران يوسف 7 در مورد يوسف 7 و از ميان بر داشتن
او]
(اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَ
تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِينَ) اين قسمت تتمه گفتار
برادران يوسف است، و از مشورت دوم مذاكرات ايشان در باره يوسف حكايت مىكند. شور
اول در باره رفتار يعقوب بود كه سرانجام او را محكوم به ضلالت كردند، و در اين شور
گفتگو داشتهاند در اينكه چه كنند و چه نقشهاى بريزند كه خود را از اين ناراحتى
نجات دهند، هم چنان كه آيه(وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ
أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ يَمْكُرُونَ)[2] به آن اشاره
دارد.
خداوند متن
مشورت آنان را در اين سه آيه:( قالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ)- تا جمله-(إِنْ
كُنْتُمْ فاعِلِينَ ) ذكر فرموده است. نخست، مصيبتى را كه در مورد
يوسف و برادرش دچار آن شدهاند به ميان آورده، كه اين دو كودك تمام توجه يعقوب را
از ما به سوى خودشان جلب كرده دل او را مجذوب خود ساختهاند، بطورى كه ديگر از آن
دو جدا نمىشود و هيچ اعتنايى به غير آن دو ندارد كه چه مىكنند، و اين محنتى است
كه فعلا به ايشان روى آورده و ايشان را به خطر بزرگى تهديد مىكند، و آن اينست كه
به زودى شخصيتشان بكلى خرد شده زحمات چند ساله ايشان بىنتيجه و پس از ساليان عزت،
دچار ذلت و پس از قوت دچار ضعف مىشوند و اين خود انحراف و كج سليقهگى يعقوب است
در روش و طريقه، و اين روش و طريقهاى كه پدر پيش گرفته روشى غلط و طريقهاى منحرف
است.
آن گاه در
شور دوم در باره خلاصى خود از اين گرفتارى مذاكره كردند، و هر يك نقشهاى كه كشيده
آن را مطرح كردند يكى گفت كشتن يوسف لازم است. ديگران گفتند بايد