نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 106
دليل اينكه دلهاى
برادرانش سرشار از كينه و دشمنى با وى بود اين است كه يعقوب (ع) در جواب يوسف
نفرمود: من مىترسم در بارهات نقشه شومى بريزند و يا ايمن نيستم از اينكه نابودت كنند،
بلكه فرمود: نقشه مىريزند، و تازه همين بيان را هم با مصدر تاكيد نموده فرمود:(فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً)، زيرا مصدر كيدا كه مفعول مطلق است
خود يكى از وسائل تاكيد است.
علاوه بر
اين، كلام خود را با جمله(إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ
عَدُوٌّ مُبِينٌ) تعليل و تاكيد كرد، و خاطرنشان ساخت كه كيد برادران غير
از كينههاى درونى، يك سبب خارجى دارد كه كينه آنان را دامن زده آتش دلهايشان را
تهييج مىكند تا آن حسد و كينه اثر سوء خود را كرده باشد، و او شيطانى است كه از
روز نخست دشمن انسان بوده حتى يك روز هم حاضر به ترك دشمنى نشده، و دائما با وسوسه
و اغوا كردن خود، آدميان را تحريك مىكند تا از صراط مستقيم و راه سعادت به سوى
راه كج و معوجى كه به شقاوت دنيايى و آخرتى آدمى منتهى مىشود منحرف شود. آرى، او
با همين وسوسههاى خود، ميان پدران و فرزندان را بر هم زده دوستان يك جان در دو
بدن را از هم جدا مىكند و مردم را گيج و گمراه مىسازد.
بنا بر اين،
معنى آيه چنين مىشود: يعقوب به يوسف فرمود: پسرك عزيزم! داستان رؤياى خود را براى
برادرانت شرح مده، زيرا به تو حسادت مىورزند، و از كار تو در خشم شده نقشهاى
براى نابوديت مىكشند، شيطان هم از همين معنا استفاده كرده فريب خود را به كار
مىبندد، يعنى به دلهاى آنان راه يافته نمىگذارد از كيد بر تو صرفنظر كنند، چه
شيطان براى آدميان دشمنى آشكار است.
(وَ كَذلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ وَ يُتِمُّ
نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ عَلى آلِ يَعْقُوبَ ...) اجتباء
از ماده جبايت است كه به معناى جمعآورى كردن است. گفته مىشود جبيت الماء
فى الحوض- جمع كردم آب را در حوض و از همين باب است كه جمع آورى ماليات
را جباية الخراج مىگويند. خداى تعالى هم مىفرمايد:(يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ)[1].
بنا بر اين،
در همه موارد استعمال و همه مشتقات اين ماده، جمع آورى اجزاى يك چيز و حفظ آن از
تفرقه و تشتت خوابيده، و در ضمن، آمد و شد و حركت جمع كننده به سوى آن چيزى
[1] جمع مىشود نزد او ثمره هر چيز. سوره قصص، آيه 57.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 106