نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 105
خويشتن دارى و تحمل
آن مشقات راضى كند.
اين بود حكمت
اينكه خداوند خصوص اولياء خود را به آينده درخشانشان و مقام قربى كه براى آنان در
نظر داشته بشارت داده است، و از آن جمله فرموده:( أَلا
إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ)- تا آنجا كه
مىفرمايد:(لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي
الْآخِرَةِ )[1].
(قالَ يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً
إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ) در مفردات مىگويد:
كلمه كيد به معناى نوعى حيله زدن است كه گاهى مذموم و گاهى ممدوح است،
هر چند استعمالش بيشتر در مذموم است، و چنين است كلمه استدراج و
مكر [2]. علماى
ادب گفتهاند كه: كيد هم به خودى خود متعدى مىشود و مفعول مىگيرد، و هم با
حرف لام .
اين آيه
دلالت مىكند بر اينكه يعقوب وقتى خواب يوسف را شنيده نسبت به آنچه كه از خواب او
فهميده اطمينان پيدا كرده، و يقين كرده كه به زودى خدا خود، كار يوسف را عهدهدار
گشته و كارش بالا مىگيرد، و بر اريكه سلطنت تكيه مىزند و چون يوسف را از ساير
افراد آل يعقوب بيشتر دوست مىداشت و احترام مىكرد لذا ترسيد اگر خواب وى را
بشنوند او را صدمهاى بزنند، زيرا ايشان مردانى قوى و نيرومند بودند، و انطباق
يازده ستاره و آفتاب و ماه بر يعقوب و همسرش و يازده پسران ديگرش خيلى روشن بود، و
طورى بود كه برادران به محض شنيدن خواب وى معنا را فهميده آن گاه تكبر و نخوت
وادار به حسادتشان كرده، در صدد بر مىآمدند نقشهاى بريزند كه ميان او و پدرش
حائل شده، نگذارند به آن بشارتها نائل شود.
و لذا به
يوسف خطابى مشفقانه كرد و فرمود: يا بنى: اى پسرك عزيزم . و قبل از
آنكه خواب او را تعبير كند از در اشفاق، اول او را نهى كرد از اينكه رؤياى خود را
براى برادرانش نقل كند، و آن گاه بشارتش داد به كرامت الهيى كه در حقش رانده شده.
و نهى را مقدم بر بشارت نياورد مگر به خاطر فرط محبت و شدت اهتمامى كه به شان او
داشته و آن حسادت و بغض و كينهاى كه از برادران نسبت به وى سراغ داشت.
[1] آگاه باشيد كه دوستان خدا هرگز هيچ ترسى و هيچ اندوهى در دل
آنها نيست ... آنها را از خدا پيوسته بشارت است هم در زندگى دنيا و هم در آخرت.
سوره يونس، آيه 62- 64.