نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 104
نهى كرد از اينكه
براى برادرانش تعريف كند- خاطرنشان مىسازد و اين خواب بشارتى بوده كه خداى سبحان
به يوسف داده تا مادهاى روحى براى تربيت او بوده باشد، و او را در راه ولايت و
تقرب به خدا آماده سازد. اين آيات به منزله مدخلى است بر داستان آن جناب.
(إِذْ قالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً
وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي ساجِدِينَ) در اين آيه يعقوب
(پدر يوسف) را اسم نبرده، بلكه كنايتا از آن به أب (پدر) تعبير نموده
تا به آن صفت رحمت و مهر و شفقتى كه ميان پدر نسبت به فرزند است اشاره كرده باشد،
و جمله(قالَ يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ) كه در آيه بعدى است
كاملا اين معنا را مىرساند.
كلمه
رايت و همچنين رايتهم از رؤيا است كه به معناى مشاهداتى است كه
آدم خوابيده و يا سست و بيهوش مىبيند، به شهادت اينكه در آيه بعدى
مىفرمايد: (لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى إِخْوَتِكَ)- رؤياى خود را براى
برادرانت تعريف مكن ، و همچنين در آخر داستان مىفرمايد: (يا
أَبَتِ هذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ)- پدر جان اين بود تاويل رؤياى من .
و اگر
كلمه رايت را تكرار كرده براى اين است كه ميان رايت و(لِي ساجِدِينَ) فاصله زياد شده، لذا بار ديگر فرموده:
رايتهم . فايده ديگرى كه اين تكرار دارد افاده اين جهت است كه: من در خواب
ديدم كه آنها بطور دسته جمعى براى من سجده كردند، نه تك تك.
علاوه بر
اينكه رؤيت يوسف (ع) دو جور رؤيت بوده، يكى رؤيت كواكب و آفتاب و ماه كه خود رؤيتى
صورى و عادى است، و يكى رؤيت سجده و خضوع و تعظيم آنها كه اين رؤيت امرى معنوى
است.
و اگر در
باره سجده كردن آنها فرموده:(رَأَيْتُهُمْ لِي ساجِدِينَ) با اينكه
اين كلمه مخصوص به صاحبان عقل است، براى اين است كه بفهماند سجده ستارگان و مهر و
ماه از روى علم و اراده و عينا مانند سجده يكى از عقلا بوده.
نكته ديگرى
كه در اين آيه است و بايد خاطر نشان ساخت اين است كه خداوند در ابتداء و شروع به
تربيت يوسف، رؤيايى به او نشان داد و در داستانش هم ابتدا از آن رؤيا خبر مىدهد،
و اين بدان جهت بوده كه از همان آغاز تربيت دورنماى آينده درخشان او و ولايت الهى
كه خداوند او را بدان مخصوص مىكند به وى نشان داده باشد، تا براى او بشارتى باشد
كه همواره در طول زندگى و تحولاتى كه مىبيند در مد نظرش بوده باشد، و در نتيجه
مصيبتهايى كه مىبيند و شدائدى كه با آنها روبرو مىگردد به ياد آن دورنما بيفتد،
و نفس را به
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 104