نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 60
هم زيادت آن از فصل
الهى است:(فَأَمَّا
الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَ
يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ)[1].
و اگر منظور
از كلمه حسنى در جمله(لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا) عاقبت حسنى
باشد، و عقل بشر ما فوق حسنى چيزى را تعقل نكند، در اين صورت معناى كلمه و
زيادة زائد بر آن حدى خواهد بود كه عقل بشر مىتواند از فضل الهى را تصور
كند، آن وقت معنا چنين مىشود: براى كسانى كه نيكى مىكنند عاقبت حسنى خواهد بود
به اضافه فضلى از ناحيه خداى تعالى كه عقل بشر از درك آن عاجز است. آيات زير نيز
به اين معنا اشاره دارد:(فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ
قُرَّةِ أَعْيُنٍ)[2] و(لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ)[3]، چون اين
معنا معلوم است كه انسان هر چيز نيكويى را مىخواهد، پس مزيد از آنچه انسان
مىخواهد چيزى است كه فهم انسان، قاصر از درك آن است.
و كلمه
الرهق - با دو فتحه- به معناى پيوستن و فرا گرفتن است. وقتى مىگويند
رهقه الدين معنايش اين است كه سيلاب قرض به تدريج به او پيوست تا آنجا كه او
را فرا گرفت، و كلمه قتر به معناى دود و يا غبار سياه رنگ است. و اگر
اهل بهشت را توصيف كرده به اينكه: چهرههايشان را قتر و ذلت فرا
نمىگيرد ، بدين جهت است كه قتر و ذلت وصف اهل دوزخ است، كه گرفتار قتر يعنى
سياهى صورت و ذلت يعنى سياهى معنوى مىشوند، و در آيه بعد در باره اهل دوزخ
مىفرمايد:(تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ).
و معناى آيه
اينست: كسانى كه در دنيا كار نيك و احسان مىكنند، در آخرت مثوبت حسنى
دارند، به اضافه زيادتى از فضل خدا ، و يا معناى آن اين است: كسانى كه
در دنيا كار نيك و احسان مىكنند عاقبتى حسنى دارند، به اضافه زيادتى كه به عقلشان
تصور نمىشود و صورتهاى آنان را غبار سياهى فرا نمىگيرد، و دلهايشان دچار ذلت
نميشود، و اينان اصحاب بهشت و در آن جاودانند .