نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 558
پس خداى سبحان حاكم
على الاطلاق و مطاع بدون قيد و شرط است هم چنان كه خودش فرمود:(إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ)[1] و اگر رسولان اولى الامر و بعضى از افراد امت
اسلامى حق امر به معروف و نهى از منكر دارند و امت، مامور به اطاعت از آنان هستند
اين حق را خداى عز و جل به آنان داده و به همين جهت امت اسلام در قبال كلمه حقى كه
از آن حضرات صادر مىشود و مردم را به سوى آن دعوت مىكند هيچگونه حريتى ندارند
(نه اينكه حريت داشتهاند ولى رسول و اولى الامر و مثلا فقهاء آن حريت را از مردم
سلب كرده باشند) هم چنان كه خداى تعالى فرموده:(وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ
أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ
الْمُنْكَرِ)[2]
[هشدار
شعيب (ع) به قوم خود، از رسيدن عذاب]
(وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ
قَوْمَ نُوحٍ) كلمه جرم - به فتحه جيم و سكون راء- (بطورى كه
راغب گفته) به معناى كندن ميوه از درخت است و به عنوان استعاره و مجاز به هر
اكتساب ناپسند و مكروه نيز جرم گفته مىشود و كلمه شقاق به معناى
مخالفت و دشمنى با يكديگر است و معناى آيه اين است كه:
اى
مردم! بر حذر باشيد از اينكه مخالفت و دشمنيتان با من به خاطر دشمنيتان با چيزى كه
شما را به آن دعوت مىكنم براى شما مصيبتى ببار بياورد، مثل آن مصيبتى كه بر سر
قوم نوح رسيد و آن اين بود كه همگى غرق شدند و يا مصيبتى كه به قوم هود رسيد و آن
باد عقيمى بود كه همه را در زير توده خاك دفن كرد و يا به قوم صالح رسيد كه آن
عبارت بود از صيحه و رجفه .
(وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ)- يعنى فاصله زيادى
بين زمان شما و زمان قوم لوط نيست، چون فاصله بين دو زمان اين دو قوم كمتر از سه
قرن بود، لوط معاصر با ابراهيم (ع) و شعيب معاصر با موسى (ع) بود.
بعضى[3] از مفسرين گفتهاند: مراد از
كلمه بعيد بعد زمانى نيست بلكه بعد مكانى است، يعنى مىخواهد بفرمايد:
سرزمين قوم لوط با سرزمين شما فاصله زيادى ندارد، چون خرابههاى شهرهاى قوم لوط كه
در سرزمين سدوم (منطقهاى از ارض مقدسه) نزديك به سرزمين
[1] هيچ حكمى نيست مگر آنكه تنها از آن خداى تعالى است.
سوره انعام، آيه 57، سوره يوسف، آيه 67
[2] مردان و زنان مؤمن بعضى ولى بعض ديگرند، آنان را امر به
معروف و نهى از منكر مىكنند.