responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 547

مى‌رسد كار بدى مى‌كند عجله نموده و در انتقام از كسى كه به نظرش مى‌رسد مجرم است شتاب نمى‌نمايد بلكه صبر مى‌كند تا حقيقت امر برايش روشن گردد، اين است معناى حلم و اين است طرز رفتار شخص حليم و همچنين كسى كه به راستى رشيد است در هيچ كارى كه در آن ضلالت و سردرگمى است اقدام نمى‌كند و تو كه مردى رشيد هستى چگونه به مثل چنين عمل سفيهانه‌اى كه صورتى جز جهالت و گمراهى ندارد اقدام كرده‌اى؟! پس با اين بيان چند نكته روشن مى‌گردد:

نكته اول اينكه: اهل مدين دعوت شعيب را مستند به نماز او كردند، چون در نماز دعوت و بعث به معارضه با آن قوم است در پرستش بتها و كم‌فروشى آنها. و اين همان سرى است كه آنها از آن اينگونه تعبير كرده‌اند: (أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ...-) آيا نمازت تو را امر كرده كه (ما بت‌پرستى را) ترك كنيم نه اينكه أ صلاتك تنهاك ان نعبد ما يعبد آباؤنا- آيا نمازت تو را نهى كرده كه آنچه را كه پدرانمان مى‌پرستيدند بپرستيم؟ ، در حالى كه در طبع آدمى تعبير از منع، بوسيله نهى از فعل بهتر است از امر به ترك فعل. و به همين خاطر حضرت شعيب در پاسخ از گفتار آنان كلمه نهى را استعمال كرد نه كلمه امر به ترك فعل را و فرمود:(وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى‌ ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ) و نگفت الى ما آمركم بتركه . به هر حال منظور آيه يك چيز است و آن اين است كه بفهماند آن جناب مردم را از پرستش بتها و از كم‌فروشى منع مى‌كرد، دقت بفرماييد، چون اين از لطايف اين آيه است كه مملو از لطافت و نيكويى است. كه با دقت بدست مى‌آوريد كه تعبير(أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ ...) در اين آيه تعبيرى است مالامال از لطافت و حسن.

نكته دوم اينكه: مردم مدين در كلام خود گفتند: (أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا)- اينكه ما ترك كنيم آنچه را كه پدران ما مى‌پرستيدند و نگفتند: ان نترك آلهتنا- اينكه ما خدايانمان را ترك كنيم و يا ان نترك الاوثان- اينكه ما بت‌ها را ترك كنيم و اين بدان جهت بود كه خواستند با اين تعبير خود اشاره كنند به دليلى كه در اين باره دارند و آن اين است كه اين بت‌ها را خود ما درست نكرده و پرستش آن را آغاز ننموده‌ايم بلكه پدران ما آنها را مى‌پرستيدند پس پرستش آنها يك سنت ملى و قومى است و چه عيبى دارد كه انسان سنت ملى و ديرينه خود را كه خلف‌ها از سلف خود ارث برده‌اند و نسلها يكى پس از ديگرى بر طبق آن سنت نشو و نما نموده‌اند محترم شمرده و بر طبق آن عمل كند، ما نيز هم چنان آلهه خود را مى‌پرستيم و به دين خود كه دين آباء ما است پاى‌بنديم و رسم ملى خود را از اينكه به بوته فراموشى سپرده شود حفظ مى‌كنيم.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 547
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست