نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 546
[استناد قوم شعيب
(ع) به: آزادى فكر و انديشه، سنن ملى و مالكيت شخصى، در رد دعوت آن حضرت]
(قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا
...) اين جمله حكايت گفتار مردم مدين در رد حجت شعيب (ع) است، جملهاى
است كه لطيفترين تركيب كلامى را دارد، و هدف نهايى آن مردم اين بوده كه بگويند:
ما اختيار
خود در زندگى خويش و اينكه چه دينى براى خود انتخاب كنيم و چگونه در اموال خود
تصرف نماييم را به دست كسى نمىدهيم، ما آزاديم و مال خود را در هر راهى كه
بخواهيم خرج مىكنيم و تو حق ندارى به ما امر و نهى كنى و خواسته و ميل خود را بر
ما تحميل نمايى و از هر چه بدت مىآيد ما را به ترك آن وا بدارى، و اگر بخاطر نماز
و عبادتى كه دارى و بخاطر اينكه مىخواهى به درگاه پروردگارت تقرب جويى در دايره
اراده و كراهت خود بجوى و از دايره وجود خود تجاوز مكن، براى اينكه تو مالك غير
مصالح شخصى خود نيستى.
چيزى كه هست
اين منظور خود را در صورتى جالب بيان كردهاند، در عبارتى كه با نوعى قدرت نمايى
توأم با ملامت آميخته است عبارتى كه آن دو نكته را در قالب استفهام انكارى افاده
مىكند، يعنى گفتند: آنچه تو از ما مىخواهى كه پرستش بتها را ترك نموده و نيز به
دلخواه خود در اموالمان تصرف نكنيم چيزى است كه نمازت تو را بر آن وادار كرده و آن
را در نظرت زشت و مشوه جلوه داده پس در واقع نماز تو اختياردار تو شده و تو را امر
و نهى مىكند، و اينكه تو خيال كردهاى خودت هستى كه از ما مىخواهى چنان بكنيم و
چنين نكنيم، اشتباه است، اين نماز تو است كه مىخواهد ما چنين و چنان كنيم در حالى
كه نه تو مالك سرنوشت مايى و نه نمازت، زيرا ما در اراده و شعور خود آزاديم، هر
دينى را كه بخواهيم اختيار مىكنيم و هر جور كه بخواهيم در اموال خود تصرف مىكنيم
بدون اينكه چيزى و كسى جلوگير ما باشد و حال كه ما آزاديم غير آن دينى كه دين
پدرانمان بود انتخاب نمىكنيم و در اموال خود به غير آنچه دلخواه خود ما است تصرف
نمىكنيم و كسى هم حق ندارد از تصرف صاحب مال در مال خودش جلوگيرى كند.
پس چه معنا
دارد كه نمازت تو را امر به چيزى كند و ما مجبور باشيم امرى را كه به تو شده
امتثال كنيم؟ و به عبارتى ديگر اصلا چه معنا دارد كه نماز تو، تو را به عمل شخص
خودت امر نكند بلكه تو را به عملى كه قائم به ما است و ما بايد انجامش دهيم امر
كند؟ آيا اينگونه امر كردن را چيزى جز سفاهت در رأى مىتوان نام نهاد، از سوى ديگر
ما تو را مردى حليم و رشيد مىشناسيم و كسى كه به راستى حليم و رشيد است در
جلوگيرى و نهى از هر كسى كه به نظرش
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 546