responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 540

آن چنان كه گويى اصلا در آن سرزمين زندگى نكرده‌اند (و فرمان الهى رسيد) كه قوم مدين از رحمت من دور باشند همانطور كه قوم ثمود دور شدند (95).

بيان آيات‌

اين آيات، داستان شعيب (ع) و قوم او را كه همان اهل مدين باشند مى‌سرايد، اهل مدين بتها را مى‌پرستيدند و بيمارى كم‌فروشى در بين آنان شايع و فسادهاى ديگر نيز در ميان ايشان رايج شده بود، خداى سبحان شعيب (ع) را به سوى آنان مبعوث كرد و آن جناب قوم مدين را به سوى دين توحيد وكيل و وزن به سنگ تمام و عادلانه و ترك فساد در زمين دعوت نموده، بشارتها داد و اندرز كرد و در موعظه آنان سعى بليغ نمود تا جايى كه رسول خدا 6 فرمود: شعيب (ع) خطيب انبياء بود.

ليكن جز با رد و عصيان جوابى به او ندادند و حتى تهديدش كردند كه تو را سنگسار مى‌كنيم، و يا گفتند: تو را از ديار خود تبعيد مى‌كنيم، و آزار و اذيت او وعده كمى كه به او ايمان آورده بودند را به نهايت رساندند و نمى‌گذاشتند مردم به او ايمان بياورند، و راه خدا را به روى مردم مى‌بستند، و به اين رفتار خود ادامه دادند تا آنجا كه جناب شعيب (ع) از خدا خواست تا بين او و آنان حكم نموده و آنان را هلاك كند.

[مبعوث شدن شعيب (ع) به سوى قوم خود، و رساندن پيام: خدا را پرستش كنيد و كم فروشى نكنيد!]

(وَ إِلى‌ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً ...) اين آيه شريفه عطف است بر داستانهايى كه در سابق از انبياء و امت‌هايشان گذشت، و كلمه مدين نام شهرى است كه در قديم بوده و جناب شعيب در آنجا مى‌زيسته، پس اگر نسبت ارسال شعيب را به مدين داده و حال آنكه آن جناب بسوى اهل مدين فرستاده شده بود نه بسوى مدين (چون خودش در آنجا زندگى مى‌كرد) از باب مجاز در اسناد است مثل اينكه مى‌گوييم: ناودان جارى شد (يعنى آب ناودان جارى شد) و اينكه شعيب را برادر آن مردم خوانده، دليل بر اين است كه با آن مردم خويشى و نسبت داشته است.

(قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ)- تفسير اين جمله در جمله‌هاى نظير آن در سابق گذشت.

(وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ)- كلمه مكيال و همچنين كلمه ميزان اسم آلت‌اند و به معناى آن آلتى هستند كه كالاها بوسيله آن، كيل و يا وزن مى‌شود و اين دو آلت نبايد به نقص توصيف شوند و نبايد گفت قپان و ترازوى ناقص بلكه آنچه به صفاتى از قبيل نقص و زيادت و مساوات توصيف مى‌شود كالاى كيل شده و وزن شده است نه آلت كيل و وزن، پس‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 540
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست