نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 529
روانه كرد:(وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ
الَّتِي بارَكْنا فِيها لِلْعالَمِينَ)[1] پس لوط در بعضى از بلاد آن سرزمين منزل كرد، (كه
بنا به بعضى از روايات و بنا به گفته تاريخ و تورات آن شهر سدوم بوده).
مردم اين شهر
و آباديها و شهرهاى اطراف آن كه خداى تعالى آنها را در سوره توبه آيه 70 مؤتفكات
خوانده، بت مىپرستيدند و به عمل فاحشه لواط مرتكب مىشدند و اين قوم اولين قوم از
اقوام و نژادهاى بشر بودند كه اين عمل در بينشان شايع گشت،[2]
و شيوع آن به حدى رسيده بود كه در مجالس عمومىشان آن را مرتكب مىشدند[3]، تا آنكه رفته رفته عمل فاحشه سنت
قومى آنان شد و عام البلوى گرديد و همه بدان مبتلا گشته، زنان بكلى متروك شدند و
راه تناسل را بستند[4].
لذا
خداى تعالى لوط را به سوى ايشان گسيل داشت .[5]
و آن جناب ايشان را به ترس از خدا و ترك فحشاء و برگشتن به طريق فطرت دعوت كرد و
انذار و تهديدشان نمود ولى جز بيشتر شدن سركشى و طغيان آنان ثمرهاى حاصل نگشت و
جز اين پاسخش ندادند كه اينقدر ما را تهديد مكن اگر راست مىگويى عذاب خدا را
بياور، و به اين هم اكتفاء ننموده تهديدش كردند كه: (لَئِنْ لَمْ
تَنْتَهِ يا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ)[6]- اگر اى لوط
دست از دعوتت بر ندارى تو را از شهرمان خارج خواهيم كرد و كار را از صرف
تهديد گذرانده، به يكديگر گفتند: خاندان لوط را از قريه خود خارج كنيد كه آنها
مردمى هستند كه مىخواهند از عمل لواط پاك باشند.[7]
2- عاقبت
امر اين قوم:
جريان به
همين منوال ادامه يافت، يعنى از جناب لوط (ع) اصرار در دعوت به راه خدا و التزام
به سنت فطرت و ترك فحشا، و از آنها اصرار بر انجام خبائث تا جايى كه طغيانگرى ملكه
آنان شد و كلمه عذاب الهى در حقشان ثابت و محقق گرديد، پس خداى عز و جل رسولانى از
فرشتگانى بزرگ و محترم براى هلاك كردن آنان مامور كرد، فرشتگان اول بر ابراهيم (ع)
وارد شدند و آن جناب را از ماموريتى كه داشتند