نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 512
نبخشيد فرشتگان الهى
خودشان را به وى معرفى نموده، گفتند ما جوان امرد و از جنس بشر نيستيم، ما
فرشتگان پروردگار تو هستيم و بدين وسيله آن جناب را خوشحال كردند و فهميد كه
مردم دستشان به او نمىرسد و نمىتوانند از ناحيه آن جناب به خواسته خود برسند، و
تتمه ماجرا چنين بود كه قرآن كريم در جايى ديگر فرمود:(وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا
أَعْيُنَهُمْ)[1] و به حكم اين كلام الهى، خداى تعالى ديدگان
آنهايى كه به سوى شر سرعت مىگرفتند و بر در خانه حضرت لوط (ع) ازدحام كردند
نابينا كرد و از ديدن پيش پاى خود محرومشان ساخت.
(فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ
أَحَدٌ)- كلمه أسر أمر از ماده اسراء است كه مصدر
باب افعال است و ثلاثى مجرد آن يعنى سرى با ضمه سين به معناى سير در
شب است، در اينجا ممكن است بپرسى با اينكه جمله فاسر به معناى آن است
كه: شبانه اهلت را حركت بده و از قريه بيرون ببر، ديگر چه حاجت بود به اينكه
بفرمايد:
(بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ)- در قطعهاى از شب ؟ جواب مىگوييم: اين
جمله نوعى توضيح است براى امر نامبرده و حرف باء در جمله(بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ) يا به معناى مصاحبت است و يا به معناى
فى اگر به معناى مصاحبت باشد معناى آيه چنين مىشود: از تاريكى شب
استفاده كن، با قطعهاى از آن تاريكى اهلت را بيرون ببر و اگر به
معناى فى باشد چنين مىشود: در قطعهاى از شب اهلت را بيرون
ببر و كلمه قطع در مورد هر چيزى به كار برود معناى طايفه و قسمت
و بعضى از آن را مىدهد.
و مصدر
التفات كه نهى لا يلتفت از آن مشتق است مصدر باب افتعال است و
ثلاثى مجرد آن لفت است، و راغب در معناى آن گفته: وقتى
مىگويند: لفته عن كذا- فلانى را از فلان كار لفت كرد معنايش اين است
كه او را منصرف ساخت. و اين ماده در قرآن كريم آمده كه مىفرمايد:(قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا) و از همين باب است كه مىگويد:
التفت
فلان- فلانى التفات كرد يعنى روى خود را از آن سويى كه داشت برگردانيد و زن
لفوت آن زنى را گويند كه از شوهر قبلى فرزند به خانه شوهر فعلى آورده و از شوهرش
روى بر مىگرداند و متوجه به آن فرزند مىشود.[2]
[1] مردم به قصد سوء به ميهمانان او حملهور شدند، پس ما
چشمانشان را كور كرديم. سوره قمر، آيه 37