نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 510
چه بد- در ميان مردمى
سنت جاريه شد حق هم براى آنان در آن عمل ثابت مىشود و وقتى ترك عملى سنت جاريه شد
حق ارتكاب آن نيز از آن مردم سلب مىشود.
و كوتاه سخن اينكه
قوم لوط نظر آن جناب را به خاطرات خود او جلب كرده و به يادش آوردهاند كه از نظر
سنت قومى، ايشان حقى به دختران او ندارند زيرا آنها از جنس زنانند، و خود او
مىداند كه منظورشان از حملهور شدن به خانهاش چيست. اين بود آن وجهى كه در آيه
مورد بحث به نظر ما رسيد و شايد بهترين وجه باشد و از آن گذشته بهترين وجه، وجه
سوم است.
[توضيح اين
كلام لوط (ع) كه بعد از مايوس شدن از انصراف قوم خود گفت:(لَوْ
أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ). و اقوال
مختلف در اين باره]
(قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ) مصدر
اوى و مصدر ميمى ماوى كه ماضى أوى و مضارع
ياوى از آن گرفته شده به معناى چسبيدن و منضم شدن به چيزى است و چون به باب
افعال مىرود معناى منضم كردن به آن را مىدهد، گفته مىشود: فلان آواه
اليه و يا يؤويه اليه يعنى فلانى، آن شخص و يا آن چيز را منضم
به خود كرد. و كلمه ركن به معناى هر چيزى است كه ساختمان، بعد از
بنيان بر آن تكيه دارد (مانند ستون و پايه).
از ظاهر كلام
بر مىآيد كه لوط (ع) بعد از آنكه از راه امر به تقوى اللَّه و ترس از خدا و تحريك
حس جوانمردى در حفظ موقعيت و رعايت حرمت خويش اندرزشان داد تا متعرض ميهمانان او
نشوند و نزد ميهمانان آبرويش را نريزند و خجالتش ندهند و براى اينكه بهانه را از
دست آنان بگيرد تا آنجا پيش رفت كه دختران خود را بر آنان عرضه كرد و ازدواج با
دخترانش را پيشنهاد نمود و بعد از آنكه ديد اين اندرز مؤثر واقع نشد استغاثه كرد و
يارى طلب نمود تا شايد در ميان آنان رشد يافتهاى پيدا شود و او را عليه مردم يارى
نموده مردم را از خانه او بيرون كند ولى ديد كسى اجابتش نكرد و هيچ مرد رشيدى يافت
نشد تا از او دفاع كند و به يارى او برخيزد بلكه همه با هم به يك صدا گفتند:
يا لوط(لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِي بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ
لَتَعْلَمُ ما نُرِيدُ ) لذا ديگر راهى نيافت جز اينكه حزن و اندوه
خود را در شكل اظهار تمنا و آرزو ظاهر كند و بگويد اى كاش در ميان شما يك يار و
ياورى مىداشتم تا با كمك او شر ستمكاران را از خود دور مىكردم- و منظورش از اين
ياور همان رجل رشيدى بود كه در استغاثه خود سراغ او را مىگرفته- و يا ركنى شديد و
محكم مىداشتم يعنى قوم و قبيلهاى نيرومند مىداشتم تا آنها شر شما را از من دفع
مىكردند.
بنا بر اين،
در جمله(لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً) باء حرف جر
سببى است و جمله را چنين
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 510