نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 506
كه ازدواج، طهارت
خالص است، و استعمال صيغه أفعل در غير مورد تفضيل شايع است در قرآن
نيز استعمال شده آنجا كه فرمود:(ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ)[1] با اينكه در لهو هيچ خيرى نيست، و نيز فرموده:(وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ)[2] كه در همه اين موارد صيغه أفعل
مىفهماند اگر اين كار را بكنى كارى كردهاى كه يقينا اشكالى در آن نيست و اگر آن
كارهاى ديگر را بكنى چنين يقينى برايت حاصل نمىشود يا يقين به نامشروع بودن آن
پيدا مىكنى و يا حد اقل در مشروع بودن و پاكيزه بودن آن ترديد خواهى داشت.
[مراد
از بناتى و(أَطْهَرُ لَكُمْ) در سخن لوط (ع) به
قوم خود:(هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ)]
و اگر جمله(هؤُلاءِ بَناتِي) را مقيد كرد به قيد(هُنَّ
أَطْهَرُ لَكُمْ) براى اين بود كه بفهماند منظور لوط (ع) از عرضه كردن
دختران خود اين بوده كه مردم با آنها ازدواج كنند نه اينكه از راه زنا شهوات خود
را تسكين دهند، و حاشا بر مقام يك پيغمبر خدا كه چنين پيشنهادى بكند براى اينكه در
زنا هيچ طهارتى وجود ندارد هم چنان كه قرآن كريم فرموده:(وَ لا
تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلًا)[3] و نيز فرموده:(وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ)[4] و ما در تفسير آيه
زنا در سوره انعام گفتيم كه حكم اين آيه از احكامى است كه خداى تعالى در تمامى
شرايع آسمانى كه بر انبيايش نازل كرده آن را تشريع نموده است در نتيجه حرمت زنا در
زمان جناب لوط نيز تشريع شده بوده پس جمله(هُنَّ أَطْهَرُ
لَكُمْ) بهترين شاهد است بر اينكه منظور آن جناب ازدواج بوده نه زنا.
از اينجا
فساد گفتار آن مفسرى كه منظور لوط را زناى با دختران خود دانسته روشن مىگردد، او
گفته است: لوط بدون آوردن كلمه نكاح و يا قيدى كه بفهماند منظورش نكاح
است گفت: اين دختران من در اختيار شما و من نمىفهمم اين چه پيشنهادى
است كه لوط كرده اگر خواسته است از يك عمل فحشاء جلوگيرى كند كه فحشاء را با
فحشايى ديگر جلوگيرى نمىكنند و اگر به راستى خواسته است فحشاء با ميهمانان را با
فحشاء با دختران خود جلو بگيرد ديگر چه معنا دارد كه به مردم بگويد: (فَاتَّقُوا اللَّهَ)- از خدا بترسيد و اگر مىخواسته رسوايى را فقط از
خودش دفع كند بايد به همان جمله بعدى كه گفت: مرا در جلو ميهمانانم رسوا
نكنيد اكتفاء مىكرد.
[1] آنچه نزد خدا است از لهو بهتر است. سوره جمعه، آيه
11