نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 49
بندگان توسط رسولان
چگونه علت شده است براى اسرع المكر بودن خداى تعالى، چون بنا بر اين بيان، حقيقت
معنا اينطور مىشود: ما اعمال شما را كه با آن اعمال مكر مىكنيد از داخل ذات شما
بيرون آورده آن را در خارج قرار مىدهيم، و با اين حال چگونه بر ما پوشيده مىماند
كه شما مىخواهيد با اين اعمال خود با ما مكر كنيد؟ و مگر مكر چيزى جز اين است كه
مثلا شما بخواهيد با حيله، كسى را از مقصدش برگردانيد بطورى كه خود او متوجه نشود؟
و شما نمىتوانيد چيزى را بر ما پوشيده نمائيد، اين مائيم كه حقيقت امر را بر شما
پوشانديم. رفتارى كه خيال مىكرديد مكر بر ما است، مكر ما بر خودتان بود، چون ما
بوديم كه كارى كرديم كه مكر ما را مكر خود بپنداريد و به آن اقدام نمائيد، و اين
پندار و اين اقدام ضلالتى بود از طرف شما، و اضلالى بود از طرف ما، كه ما شما را
به سزاى كارهاى نادرستى كه كرديد گرفتار كرديم.
و به زودى
نظير اين معنا در تفسير آيه بيست و سه همين سوره مىآيد، آنجا كه فرموده:
(يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْيُكُمْ عَلى أَنْفُسِكُمْ) در آيه مورد
بحث التفاتى از غيبت به خطاب بكار رفته، در جمله(إِذا
لَهُمْ مَكْرٌ) مردم غايب فرض شدهاند و در جمله(ما
تَمْكُرُونَ)- بنا به قرائت آن به تاء خطاب، كه قرائتى است مشهور-
حاضر و مخاطب به حساب آمدهاند، و اين التفات عجيبى است كه در قرآن كريم بكار
رفته، و شايد نكتهاش اين باشد كه جمله(قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ
مَكْراً) را در چشم شنونده مجسم سازد، كانه بعد از آنكه به رسول گرامىاش
فرموده: بگو كه خدا مكرش سريعتر است خواست تا اين معنا را بطور مجسم
توضيح دهد، لذا ناگهان روى سخن از آن جناب برگردانيد و دفعة براى مردم تجلى كرد، و
با خود آنان سخن گفت و سبب( أَسْرَعُ مَكْراً) بودن
خود را بيان كرد، و سپس خود را از مردم محجوب ساخته و مردم در غيبت واقع شدند، و
وجهه سخن را به حالت قبل كه مردم غايب فرض شده بودند، برگشت داد و روى سخن را
متوجه رسول گرامىاش ساخته و فرمود:(هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ
...) و اين خود يكى از التفاتهاى لطيف است.(هُوَ
الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذا كُنْتُمْ فِي
الْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بِهِمْ ...) كلمه فلك به معناى كشتى
است، هم يك كشتى را فلك مىگويند و هم جمع كشتيها را، البته در اينجا جمع آن مورد
نظر است، به دليل اينكه با فعل جمع از حركت و جريان آن تعبير كرده و فرموده:(وَ جَرَيْنَ بِهِمْ)، و كلمه ريح به معناى نسيم
و ريح عاصف به معناى باد تند است، و جمله(أُحِيطَ
بِهِمْ) كنايه است از اينكه مشرف به هلاكت شوند، و تقدير كلام احاط
بهم الهلاك ، و يا احاط بهم الامواج است، يعنى بلاء و يا موجها
از هر سو به آنان احاطه كند، و اشاره به كلمه هذه دلالت بر شدت و
بلائى دارد كه گرفتارش شدهاند.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 49