نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 483
غذا نخوردن ميهمان از
خيلى چيزها خبر مىدهد ولى همين كه برايش روشن شد كه ميهمانان فرشتگان خداى تعالى
هستند كه به خانه او آمدهاند و هيچ شرى متوجه اين خانواده نشده بلكه افتخارى به
آنان روى آورده، لذا خوشحال شد و خنديد، فرشتگان هم وقتى او را خندان ديدهاند
بشارتش دادهاند به اسحاق و از نسل اسحاق، به يعقوب.[1]
البته در اين ميان وجوه ديگرى ذكر كردهاند كه هيچ دليلى بر آنها نيست مثل اينكه
گفتهاند: خنده او از غفلت قوم لوط بوده كه نمىدانستند چند صباح ديگر نابود
مىشوند.[2] و يا
گفتهاند: خنده او از جهت تعجب بوده، تعجب از غذا نخوردن ميهمانان، آن هم در حالى
كه خود او خدمتشان مىكرده.[3] و يا
گفتهاند: همسر ابراهيم (ع) به آن جناب پيشنهاد كرده كه بفرست تا لوط نزد تو بيايد
و در بين قومش نباشد و گرنه او نيز هلاك خواهد شد، ملائكه چون اين دلواپسى وى را
ديدهاند، گفتهاند: (إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ)- ما
مامور هلاك كردن قوم لوط هستيم نه خود او لذا آن مخدره خوشحال شده و خنديده،
چون فهميد كه پيشنهادش بيجا نبوده.[4] و يا
گفتهاند: خنده او از بشارتى بوده كه به او داده و گفتهاند كه: در سن و سال پيرى
بچهدار مىشود آن هم كسى كه در سن و سال جوانيش زنى نازا بوده. و اين مفسر ناگزير
بوده كه بگويد در آيه شريفه، جملات مقدم و مؤخر آمدهاند و تقدير آيه چنين
است: فبشرناها باسحق و من وراء اسحاق يعقوب فضحكت .[5](فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ
وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ)- اسحاق
نام فرزندى است كه همسر ابراهيم از آن جناب آورد و يعقوب نام پسر اسحاق است، و بنا
بر اين منظور ملائكه اين بوده كه به وى بفهمانند كه نسل او باقى مىماند، خداى
تعالى به او اسحاق را مىدهد و به اسحاق يعقوب را، البته اين وقتى درست است كه ما
كلمه يعقوب را با فتحه بخوانيم تا تقدير كلام و من وراء اسحاق
بيعقوب باشد و با افتادن حرف جر، كلمه منصوب شده باشد. ولى بعضى[6] آن را مرفوع خواندهاند كه در اين
صورت ولادت يعقوب بشارت دوم براى همسر آن جناب نمىشود