نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 448
كنند و سپس ببينند آن
جناب چه وضعى پيدا مىكند و چگونه خدايانشان سكوت مىكنند خودشان هم هيچ انتقامى
از او نمىتوانند بگيرند و از آزارش عاجز مىمانند.
و نيز روشن
گرديد كه آن احتمالى كه بعضى[1] از مفسرين
داده و گفتهاند اين سخن هود (ع) معجزهاى بوده، احتمال درستى است چون از ظاهر
جواب بر مىآيد كه آن جناب خواسته است دليل مشركين را رد كند، آنها گفتند:(ما جِئْتَنا بِبَيِّنَةٍ) تو هيچ دليلى و معجزهاى بر دوستى دعوت خود
ندارى و اين بعيد است كه هود پيغمبر (ع) در مقام دعوت و اثبات حجيت دعوتش، متعرض
پاسخ به دليل آنان نشود، با اينكه همين تحدى و تعجيز، خودش فى نفسه مىتوانسته آيت
و نشانهاى معجزهآسا باشد، هم چنان كه بيزارى از خدايان دروغين مىتوانسته كشف
كند از اينكه آنها خدا نيستند و از اينكه آنها هيچ آسيبى به آن جناب نرساندهاند.
پس حق مطلب
اين است كه جمله(إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ اشْهَدُوا ...) هم مشتمل
است بر يك حجت عقلى و دليل قاطعى بر بطلان الوهيت شركاء و هم آيتى است معجزهآسا
براى صحت رسالت هود (ع).
و در اينكه
فرمود: جميعا اشاره است به اينكه منظور آن جناب تعجيز آنها به تنهايى
نبوده بلكه تعجيز آنها و بتها هر دو بوده تا دلالتش بر حقانيت خود و بطلان عقايد
آنان قاطعتر باشد.
(إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّكُمْ ...) از آنجا كه
در امر كيدونى و نهى لا تنظرون دو احتمال مىرفته و كفار
در باره آن، دو احتمال مىدادهاند: يكى اينكه آيتى باشد معجزه بر درستى رسالت آن
جناب و اينكه كفار هيچ كارى به او نمىتوانند بكنند، و ديگر اينكه آن جناب از
ايشان ترسى ندارد هر چند كه آنها قادر باشند به اينكه او را طبق دستور خودش از بين
ببرند و مهلتش ندهند ولى اين قدرتشان او را نمىترساند و نمىتواند او را تسليم
كند و خلاصه خواسته باشد همان پيشنهادى را بكند كه ساحران زمان فرعون كرده و به
فرعون گفتند:(فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِي هذِهِ الْحَياةَ
الدُّنْيا)[2].
لذا هود (ع)
براى اينكه احتمال دوم را نفى كند دنبال جمله فكيدونى و لا