نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 426
به مدينه هجرت فرمود
و به دنبالش دسته دسته مردم با ايمان به مدينه هجرت كردند.
و چيزى نگذشت
كه در صحنههايى چون بدر و احد و خندق و جنگهاى بسيارى ديگر با مسلمين گلاويز
شدند تا آنكه خداى تعالى آن جناب را در فتح مكه بر آنان پيروز ساخت و آن جناب خانه
كعبه و حرم را از لوث بتهاى مشركين پاك نموده و بتهايى كه پيرامون كعبه مشرفه
نصب شده بود بشكست و چون كه هبل بر بالاى بام كعبه نصب شده بود لذا على (ع) را به
بالاى بام فرستاد، و آن جناب آن بت بزرگ را به پايين پرت كرد (و بطورى كه
گفتهاند: هبل بزرگترين بت مشركين بوده و باز بطورى كه ذكر كردهاند: آن را در
عتبه مسجد الحرام دفن كردند).
اسلام عنايت
شديدى دارد بر اينكه ماده وثنيت را ريشه كن كرده و دلها را از خاطراتى كه انسانها
را به سوى شرك مىكشاند پاك كند و نفوس بشر را از اينكه پيرامون آن بگردند و به
اين اعتقاد خرافى نزديك بشوند برگرداند و اين شدت عنايت اسلام از معارف اصولى و
اخلاقى و احكام شرعيه اسلام به خوبى مشهود است، زيرا اعتقاد حق را تنها اين
مىداند كه:(لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى)[1] معبودى جز اللَّه
نيست و آنچه كلمه حسنى است از آن او است و او مالك هر چيز است و هستى اصيل از آن
او است، خدايى است كه مستقل به ذات خود و عنى از عالميان است و هر موجودى غير او
هستيش از ناحيه او آغاز شده و برگشتش نيز به سوى او است، خدايى كه كل موجودات در
تمام شؤون ذات، و در حدوث و بقايش نيازمند به او هستند، پس اگر كسى نسبت استقلالى
هر چند ناچيزى به شيء از اشياء دهد و آن را به همان مقدار از خداى تعالى- نه از
غير خدا- مستقل بداند، حال يا ذاتش را مستقل از آن جناب بداند و يا صفات و اعمالش
را، چنين كسى به حسب اين نسبت دادن مشرك خواهد بود.
و نيز اسلام
را مىبينى كه خلق را دستور مىدهد به توكل جستن بر خداى تعالى و داشتن ثقه و
اعتماد به او و داخل شدن در تحت ولايت و سرپرستى او و دوستى كردن با هر كس و هر
چيز در راه رضاى او و دشمنى كردن با هر كس و هر چيز در راه رضاى او، و نيز دستور
مىدهد به اينكه خلق اعمال خود را خالص براى او انجام دهند و از اعتماد و ركون و
دلبستگى به غير خدا نهى مىكند و نيز از اطمينان داشتن به اسباب ظاهرى و اميد بستن
به غير او و از عجب ورزيدن و تكبر كردن نهى مىكنند، و همچنين از هر عمل قلبى و
بدنى كه معنايش استقلال دادن به غير او و شرك ورزيدن به او است نهى مىكنند.