نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 330
كرده براى اين است كه
كفار به هر حال مجرم بودند، يا به خاطر اينكه حجتهاى الهى حكايت شده در كتاب خداى
تعالى را انكار كردند و يا به خاطر اينكه حجتهايى عقلى و قطعى كه آنان را به سوى
ايمان و عمل صالح هدايت مىكرد منكر شده و ترك گفتند.
پس به هر حال
و بطور قطع مجرمند، چون از مقتضاى اين حجتها خارج شدند، به خلاف رسول خدا 6 كه
در يك تقدير مجرم است، و آن فرض و تقدير اين است كه مفترى باشد يعنى حجتهايى را
از پيش خود به نوح نسبت داده باشد كه نوح به چنان حجتهايى احتجاج نكرده باشد، و
حال آنكه آن حضرت مفترى نيست، زيرا آنچه در قرآن كريم در اين باره نقل كرده از پيش
خود نبوده، بلكه خداى تعالى آن را حكايت كرده است.
بحث روايتى
[ (دو روايت در ذيل آيه:(لا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي ...) و(أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ ...))]
در تفسير
عياشى از ابن ابى نصر بزنطى از امام ابى الحسن رضا (ع) روايت كرده كه فرمود: خداى
تعالى از نوح حكايت كرده كه گفت:(لا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ
أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ، إِنْ كانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ
يُغْوِيَكُمْ) آن گاه فرمود: امر هدايت به دست خداى تعالى است، او است
كه هدايت مىكند و گمراه مىنمايد.[1] مؤلف:
بيان اين حديث در سابق گذشت.
و در تفسير
برهان در ذيل آيه شريفه(أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ ...) از كتاب نهج
البيان شيبانى از مقاتل روايت كرده كه گفت: كفار مكه گفته بودند: محمد قرآن را
افتراء بسته است. آن گاه صاحب برهان اضافه كرده است كه نظير اين سخن را از امام
ابى جعفر و امام صادق (ع) نيز روايت شده است.[2]