responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 310

كرده باشد.

[جواب نوح (ع) به اين سخن قوم خود كه مؤمنين به او را پست و ضعيف توصيف كردند، به اينكه او آنان را از خود نمى‌راند و حساب همه با خدا است‌]

نوح (ع) در اين پاسخش، طرد مؤمنين را نفى كرده و فرمود: اين كار را نمى‌كنم، و علت آن را چنين ذكر كرد كه: مؤمنين پروردگار خود را ديدار مى‌كنند و با ذكر اين علت اعلام داشت كه خود كفار نيز روزى را در پى دارند كه در آن روز به پروردگار خود رجوع نموده، پروردگارشان به حساب اعمالشان مى‌رسد و طبق كرده‌هايشان به آنان جزا مى‌دهد،- خوب باشد خوب، بد باشد بد- پس حساب اين مؤمنين با پروردگارشان است، و غير او هيچ كس هيچ اختيارى ندارد، و ليكن قوم نوح به علت نادانيشان توقع داشتند كه فقراء و مساكين و ضعفاء از مجتمع خير دينى طرد و از نعمت دين كه در حقيقت شرافت و كرامت آدمى است محروم باشند.

پس روشن شد كه مراد آن جناب از جمله‌(إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ) اين بوده كه اشاره كند به اينكه خود آن كفار نيز مانند مؤمنين به سوى خداى سبحان برمى‌گردند، و خداى تعالى نيز به حساب آنان رسيدگى خواهد كرد، و نظير اين اشاره در آيه زير نيز آمده كه مى‌فرمايد:(وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ)[1].

و اما سخن كسى كه گفته است معناى جمله‌(إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ) اين است كه: نوح مؤمنين فقير را طرد نمى‌كند براى اينكه مؤمنين پروردگارشان را ديدار مى‌كنند، و نزد وى از كسى كه طردشان كرده و به آنان ستم روا داشته شكايت نموده و كيفر او را درخواست مى‌كنند، و يا معنايش اين است كه مؤمنين ثواب پروردگارشان را مى‌بينند، و با اين حال چگونه ممكن است اراذل باشند؟ و چطور ممكن و جايز است آنان را طرد كرد با اينكه استحقاق طرد ندارند[2] سخن درستى نيست، زيرا از فهم به دور است، علاوه بر اينكه معناى اول اگر منظور باشد بايد بگوييم جمله بعدى كه مى‌فرمايد:(وَ يا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ) زيادى است، چون ديگر حاجتى به آن نيست و اين واضح است و توضيح نمى‌خواهد و نيز روشن شد كه منظور نوح (ع) از جهلى كه به كفار نسبت داد و گفت:(وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ) جهلشان‌


[1] كسانى را كه صبح و شام به منظور رضاى خدا، پروردگارشان را مى‌خوانند از خود مران، نه چيزى از حساب آنان بر تو است و نه از حساب تو چيزى بر آنان است، تا به بهانه سبك شدن حسابت آنان را از خود برانى، كه اگر برانى از ستمكاران خواهى بود. سوره انعام، آيه 52 .

[2] مجمع البيان، ج 5، ص 156، چاپ ايران.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 10  صفحه : 310
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست