نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 220
جمله(يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ) اينست كه: سينههاى خود را بر كفر مىپيچند.
جمعى[1] ديگر
گفتهاند معنايش اينست كه: سينهها را از دشمنى با رسول خدا 6 آكنده مىسازند.
معانى ديگرى نيز براى آيه كردهاند كه گفتيم همه آنها بعيد است.
(وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها ...) كلمه
دابة بطورى كه در كتب لغت آمده به معناى هر موجودى است كه حركتى هر چند اندك
داشته باشد، و بيشتر در نوع خاصى از جنبندگان استعمال مىشود، اما قرينه مقام آيه
اقتضاء دارد كه عموم منظور باشد، براى اينكه زمينه كلام بيان وسعت علم خداى تعالى
است به همين جهت است كه به دنبال جمله(أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ
ثِيابَهُمْ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ
الصُّدُورِ) آمده است.
و اين معنا،
يعنى يادآورى رزق تمامى جنبندهها و اينكه خداى تعالى ضامن آن مىباشد، براى اين
است كه سعه علم خدا و آگاهىاش به همه حالات جنبندگان را اثبات كند و مقتضى آن است
كه جمله(وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها) به منزله
عطف تفسير باشد براى جمله( عَلَى اللَّهِ رِزْقُها ،) در نتيجه
برگشت معنا به اين مىشود كه: كل جنبندههايى كه در زمين هستند رزقشان بر عهده
خداى تعالى است- و هرگز بدون رزق نمىمانند- پس خداى تعالى دانا و با خبر از احوال
آنها است هر جا كه باشند، اگر در قرارگاهى معين باشند، قرارگاهى كه هرگز از آن
خارج نمىشوند مانند دريا براى ماهى، و نظير صدف كه در گوشهاى از ته دريا زندگى
مىكند، خداى تعالى رزقش را در همان دريا مىدهد، و اگر قرارگاه معينى نداشته
باشند و هر جا كه هستند به عنوان موقتند مانند مرغان هوا و مسافران دور شده از
وطن، و يا آنجا كه هستند تا زمانى معين مىباشند و پس از مدتى بيرون مىآيند،
مانند جنين در رحم مادر، خداى تعالى رزقشان را در همان جا مىدهد، و كوتاه سخن
اينكه، خداى تعالى آگاه به حال هر جنبندهاى است كه در پهناى زمين زندگى مىكند
(در آن واحد ناظر احوال و برآرنده حاجت ميلياردها جنبنده است كه در هوا و روى زمين
و زير زمين و در شكم مادران هستند) و چگونه چنين نباشد با اينكه رزق آنها به عهده
آن جناب است، و معلوم است كه رزق وقتى به روزى خوار مىرسد كه روزى دهنده آگاه به
حاجت او و با خبر از وضع او و مطلع از محل زندگى او باشد، چه محل زندگى موقت و چه
محل زندگى دائمىاش.
از همين جا
روشن مىشود كه منظور از دو كلمه مستقر و مستودع هم آن محلى است