نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 181
هنگام ايمان مىآورد،
ولى ديگر چه سود.
پس سنت جارى
خداى تعالى اينست كه مردم از ابتداى خلقت پس از آنكه اختلاف كردند دو طايفه مختلف
شدند عدهاى آيات خدا را تكذيب و عدهاى ديگر تصديق مىكنند. و نيز سنتش بر اين
جريان يافته كه در بين اين دو طايفه به حق داورى كند، البته بعد از آنكه پيغمبران
را فرستاده باشد، كه در اين هنگام پيغمبر هر قوم و مؤمنين آن قوم را نجات دهد، و
ديگران را به هلاكت و عذاب خود بگيرد.
[معناى آيه
شريفه: (فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ) كه
متضمن استشهاد از اهل كتاب براى اثبات اينكه معارف قرآن مجيد آسمانى و حق است،
مىباشد]
(فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ ...) كلمه
شك به معناى ريب و ترديد است، و منظور از جمله(مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ) معارف راجع به مبدأ و معاد، و سنت جارى الهى
در سرنوشت امتها است، كه در اوايل اين سوره ذكر شد. و در جمله(يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ) كلمه يقرءون فعل مضارعى
است كه در استمرار، استعمال شده و جمله من قبلك حال است از كتاب، و
عامل آن همان متعلق آن است كه در تقدير است، و تقدير كلام منزلا من
قبلك است، همه اينها كه گفتيم بر اساس لحنى است كه سياق آيه دارد، و اين
مطالب را به دست مىدهد.
و معناى آيه
اين است كه: (فان كنت) اگر اى رسول گرامى ما (فى شك)[1]
در شك هستى نسبت به(مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ) آنچه از معارف حقه و
راجع به مبدأ و معاد كه برايت نازل كرديم و آنچه از داستانها كه بطور اجمال از قصص
انبياء برايت بيان نموديم، قصصى كه از سنت جارى خدا در خلقش حكايت مىكند و
مىفهماند كه خداى تعالى هر قومى را اول دعوت مىكند و سپس قضاء به حق مىنمايد.
(فسئل) پس سؤال كن از اهل كتاب (الذين) آنها كه دائما و بطور مستمر(يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ) كتابهاى آسمانى را مىخوانند من قبلك
كتابهايى كه قبلا نازل شده بود، سوگند مىخورم(لَقَدْ جاءَكَ
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ) كه از ناحيه
پروردگارت آنچه آمده حق است، پس، از زمره مترددان و دودلان مباش.
از ظاهر اين
آيه برمىآيد كه رسول خدا 6- العياذ باللَّه- نسبت به حقيقت آنچه بر او نازل
گرديده دچار ترديد شده و ليكن آيه شريفه چنين لازمهاى ندارد.[2]
[1] قابل ذكر است كه در الميزان عربى در ذيل آيه مذكور به
جاى فى شك علامه آن را فى ريب ضبط نموده و به تفسير آن
پرداخته، ولى ما بطور صحيح آن را ترجمه و تفسير كردهايم.
[2] اين سبك خطاب در صورتى مستلزم آن لازمه است كه متوجه فردى
معمولى باشد، نه يك پيامبر كه از ناحيه پروردگارش پيامها دريافت نموده، به امتش
ابلاغ مىكند. و بسيار مىشود كه از باب اياك اعنى فاسمعى يا
جارتى ، در به تو مىگويم، ديوار تو بشنو خطاب متوجه شخص او
باشد، ولى شخص او منظور نباشد. مترجم
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 181