نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 143
منظورشان از كسب، اين
تفاخر و تكاثر (كه بين دنياپرستان هست) نبوده باشد و آن گاه از آنچه به دست
آوردهاند حقوق واجبى كه به گردنشان هست بپردازند، اينها هستند آن كسانى كه خدا در
آنچه كسب مىكنند بركت قرار مىدهد، و در آنچه براى آخرت خود از پيش مىفرستند
پاداش مىدهد.[1] و در الدر
المنثور است كه احمد، حكيم، و ترمذى از عمرو بن جموح روايت كردهاند كه وى از رسول
خدا 6 شنيده كه فرموده: بنده خدا حق صريح ايمان را دارا نمىشود مگر وقتى كه خدا
را دوست بدارد و هر كه و هر چه را دوست مىدارد به خاطر خدا دوست بدارد، و هر كه و
هر چه را دشمن مىدارد به خاطر خدا دشمن بدارد، كه اگر چنين باشد آن وقت است كه از
ناحيه خدا مستحق ولاء او خواهد شد ...[2].
مؤلف: اين سه
روايت در مقام معنا كردن ولايت است كه بعضى به بعض ديگر برگشت دارد، و همه آنها با
بيانى كه ما در تفسير آيه آورديم منطبق مىشود.
و در همان
كتاب است كه ابن المبارك، ابن ابى شيبه، ابن جرير، ابو الشيخ، ابن مردويه، از سعيد
بن جبير از رسول خدا 6 روايت كردهاند كه در تفسير جمله(أَلا
إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ) فرموده:
اولياى خدا كسانى هستند كه مردم با ديدن آنان به ياد خدا مىافتند.[3] مؤلف: جا دارد اين روايت را حمل
كنيم بر اينكه مىخواهد يكى از آثار ولايت اولياى خدا را بيان كند، نه اينكه
خواسته باشد بفرمايد: هر كس چنين باشد از اولياى خدا است، مگر آنكه خواسته باشد
بفرمايد: اولياى خدا در تمامى احوال و اعمالشان چنين هستند. و در معناى اين حديث
آن روايتى است كه در تفسير همين آيه از ابى الضحى و سعد از رسول خدا 6 روايت شده
كه فرمود: وقتى ديده مىشوند بينندگان به ياد خداى تعالى مىافتند.[4] و در همان كتاب است كه ابن ابى
الدنيا در كتاب ذكر الموت و ابو الشيخ، ابن مردويه و ابو القاسم بن
منده در كتاب سؤال القبر از طريق ابى جعفر از جابر بن عبد اللَّه
روايت كردهاند كه گفت: مردى از اهل باديه نزد رسول خدا 6 آمد و عرضه داشت: يا
رسول اللَّه! مرا از معناى اين كلام خداى تعالى خبر ده كه مىفرمايد: