نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 10 صفحه : 10
بر معارفى صحيح و حق
و غير قابل ترديد نمىتواند سحر باشد، و دوم اينكه قرآنى كه كفار آن را سحر
خواندند كتابى است الهى و حق، و به هيچ وجه سحر نيست.
پس، جمله(إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ ...) شروع در بيان جهت اول است، مىفرمايد: آنچه
رسول اسلام 6 شما را بدان مىخواند و قرآن شما را تعليم مىدهد حق است و شكى در
آن نيست، و بر شما واجب است كه آن را پيروى كنيد.
و معناى آيه
اينست كه: اى مردم! پروردگار شما همان اللَّه است، كه همه اين عالم محسوس- از زمين
و آسمانش- را در شش روز بيافريد، و سپس (به عالم غير محسوس پرداخت) بر كرسى قدرتش
و مقام تدبيرش كه همه تدبيرها به آن مقام منتهى مىشود، قرار گرفت، و شروع به
تدبير امر عالم نمود، وقتى پروردگار شما چنين كسى است و وقتى همه تدبيرها به او
منتهى مىشود، بدون اينكه كسى را به يارى و پشتيبانى خود بخواند و بدون اينكه كسى
باشد كه در تدبير امور عالم دخالت و وساطت (شفاعت) داشته باشد، و اگر شفيعى باشد،
به اذن خود او شفاعت مىكند، پس، خداى سبحان سبب اصلى است، و كسى است كه غير او
هيچ سببى اصالت و استقلال ندارد، و اسبابى كه هستند همه را او سببيت داده و او آن
اسباب را واسطه و شفيع قرار داده است.
و چون چنين
است پس پروردگار شما همين اللَّه است كه امور شما را تدبير مىكند، نه غير او، و
نه اين ربهاى موهومى كه شما براى خودتان درست كردهايد، و به خيال خودتان آنها را
شفيع و واسطه بين خود و خداى تعالى گرفتهايد.
و منظور از
جمله:(ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا
تَذَكَّرُونَ) همين معنا است، مىفرمايد: چرا فكر شما منتقل به اين
واقعيت نمىشود تا بفهميد كه اللَّه به تنهايى رب شما است و ربى به جز او نيست، و
چرا اندكى به فكر خود فشار نمىآوريد تا معنا و حقيقت معناى الوهيت و خلقت و تدبير
را بفهميد.
در سابق آنجا
كه آيه شريفه:(إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ)[1] را تفسير
مىكرديم معناى كلماتى از قبيل عرش ، شفاعت ،
اذن و غير آن را بيان نموديم، خواننده عزيز مىتواند به جلد هشتم اين كتاب
مراجعه نمايد.
(إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا) در اين جمله معاد را
خاطر نشان مىسازد، هم چنان كه جمله قبلى مبدأ را تذكر مىداد، و