نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 8 صفحه : 28
گسیخته شده باشند و هر طورى دلشان مىخواهد عمل بکنند.
لهذا با کمال کوشش تبلیغات کردند بر ضد روحانیت و زائد بر اصل تبلیغات عمل خارجى کردند. در زمان رضاخان (که اکثر شما یادتان نیست و شاید کمى از شما یادتان باشد ابتداء زمان رضاخان را و من همهاش را یادم هست و از اولى که آمد تا حالا مسائل را یادم هست) با دست رضاخان شروع کردند کوبیدن روحانیون، عمامهها را برداشتن و مدرسهها را جلویش را گرفتن، لباسها را تغییردادن با آن شدتى که انسان شرم مىکند که چه کردند با این طایفه و این هم به اسم اینکه مىخواهیم اصلاح بکنیم (همین اصلاحاتى که پسر مىخواست بکند) با اسم اصلاحات، با اسم اینکه همه ایران یک رنگ باشند، ملت ما کذا باشد، با این حرفهاى ناروا این قدرت را هم مىخواستند بشکنند و شکستند در آنوقت و سخت هم شکستند و چند قیامى که در ایران از جانب روحانیون شد که یکى از آنها از اصفهان بود که با یک دایره وسیعى که تقریباً از همه شهرهاى ایران اتصال پیدا شد و در قم مجتمع شدند و مرحوم حاج آقا نورالله رأسشان بود و مخالفت با رضاخان کردند، این را هم با قدرت و حیله شکستند چنانچه قیام آذربایجان و علماء آذربایجان و قیام خراسان و علماء خراسان، اینها را همه را با قدرت، شکستند و آنوقت هم به ما بعضى گفتند که مرحوم حاج آقا نورالله را که در قم فوت شد ایشان را مسموم کردند (ما مطلع نیستیم اما اینطور مىگفتند بعضى از اشخاص که از اصفهان، از علماء اصفهان آمده بودند اینجا) و علماء تبریز را دو نفر شخصى که در رأس بود از آنجا گرفتند و بردند (گمانم این است که) در سنقر، آنجا مدتى تبعید بودند و بعد هم که اجازه رفتن را دادند و مرحوم حاج میرزا صادق آقا که شخص اول آنوقت روحانیت تبریز بود آمد و در قم ماند و در همین جا هم فوت شد و دیگر نرفت آنجا، مىرفت هم کارى نمىتوانست بکند. و علماء مشهد را دستجمعى گرفتند و آوردند به تهران و حبس کردند و مرحوم آقازاده که در رأس علماء آنوقت خراسان بود، به محاکمه مىبردند با سر برهنه و یک نفر سرباز همراهش مىبردند که در عدلیه محاکمهاش کنند. آنوقت قدرت شیطانى، این قوه را مىخواستند بشکنند منتها خوب نتوانستند و خدا حفظ کرد این جمعیت را.
ملاحظه تاریخ اسلام و سرگذشت انبیا باطل کننده یاوهسرائى دشمنان
در زمان این یکى که آنطور قلدرى دیگر وقتى گذشته بود یا آنها هم صلاح نمىدانستند که به این نحو باشد شروع به تبلیغات کردند، تبلیغات زیاد کردند، نسبت به اهل علم، روحانیت تبلیغات زیاد شد (آن سرنیزه برداشته شده بود اما نه به آن شدت) مساجد را نگذاشتند تبلیغات صحیح بشود، درست کردند مبلغینى که بر ضد اسلام به صورت روحانى لکن ضد اسلامى بود، خود آنها هم تبلیغات در همه جا و خصوصاً در دانشگاه، در دانشگاه دامنه تبلیغات ضد روحانى خیلى اوج گرفت به طورى که بکلى دانشگاه را از روحانیین جدا کردند و هم دانشگاه را شکستند و هم روحانیون را شکستند یعنى مىخواستند بشکنند. اینها که مىگوئید که مدرسه درست کردند در آنجاها یا بعداً در همه جا داشتند
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 8 صفحه : 28