نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 22 صفحه : 343
خود سرگرم است و خرق حجب حتى حجب نورى را نکرده فطرتش محجوب است و خروج از این منزل علاوه بر مجاهدات محتاج به هدایت حق تعالى.
در مناجات مبارک شعبانیه مىخوانى الهى هب لى کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الى معدن العظمته و تصیر اروحنا معلقه بعز قدسک الهى واجعلنى ممن نادیته فاجابک و لا حظته فصعق لجلالک فناجیته سرا . این کمال انقطاع خروج از منزل خود و خودى و هر چه و هر کس و پیوستن به اوست و گسستن از غیر، و هبهاى الهى است به اولیاى خلص پس از صعق حاصل از جلال که دنبال گوشه چشم نشان دادن اوست ولاحظته الخ وابصار قلوب تا به ضیاء نظره او نور نیابد حجب نور خرق نشود و تا این حجب باقى است راهى به معدن عظمت نیست و ارواح تعلق به عز قدس را در نیابند و مرتبت تدلى حاصل نیاید ثم دنى فتدلى و ادنى از این فناى مطلق و وصول مطلق است.
صوفى! زره عشق صفا باید کرد
عهدى که نمودهاى وفا باید کرد
تا خویشتنى به وصل جانان نرسى
خود را به ره دوست فنا باید کرد
نجواى سرى حق با بنده خاص خود صورت نگیرد مگر پس از صعق و اندکاک جبل هستى خود رزقناالله وایاک .
دخترم! سرگرمى به علوم حتى عرفان و توحید اگر براى انباشتن اصطلاحات است که هست و براى خود این علوم است سالک را به مقصد نزدیک نمىکند که دور مىکند العلم هو الحجاب الاکبر . و اگر حق جویى و عشق به او انگیزه است که بسیار نادر است چراغ راه است و نور هدایت العلم نور یقذفه الله فى قلب من یشاء و براى رسیدن به گوشهاى از آن تهذیب و تطهیر و تزکیه لازم است. تهذیب نفس و تطهیر قلب از غیر او چه رسد به تهذیب از اخلاق ذمیمه که رهیدن از آن بسیار مجاهده مىخواهد و چه رسد به تهذیب عمل از آنچه خلاف رضاى او جل و علاست و مواظبت به اعمال صالحه از قبیل واجبات که در راس است و مستحبات به قدر میسور و به قدرى که انسان را به عجب و خودخواهى دچار نکند.
دخترم! عجب و خودپسندى از غایت جهل به حقارت خود و عظمت خالق است. اگر اندکى به عظمت خلقت به اندازهاى که تاکنون بشر با همه پیشرفت علم به شمه از آن آگاه شده است تفکر شود حقارت خود و همه منظومههاى شمسى و کهکشانها را ادراک مىکند و عظمت خالق آنها را اندکى مىفهمد و از عجب و خودبینى و خودپسندى خود اظهار خجلت و احساس جهالت مىنماید.
در قصه حضرت سلیمان نبىالله علیهالسلام مىخوانیم آن گاه که از وادى نمل مىگذرد: قالت نمله یا ایها النمل ادخلوا مساکنکم لایحطمنکم سلیمان و جنوده و هم لایشعرون . نمله، سلیمان نبى با همراهانش را به عنوان لایشعرون توصیف کند و هدهد به او مىگوید: احطت بمالم تحط به . و کوردلان نطق نمله و طیر را نمىتوانند تحمل کنند چه رسد به نطق ذرات وجود و آنچه در آسمانها و زمین است که خالق آنان مىفرماید: الا یسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم. انسان که خود را
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 22 صفحه : 343