نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 22 صفحه : 342
تاریخ: 5/3/1363
نامهى عارفانه به خانم فاطمه طباطبائى
بسم الله الرحمن الرحیم
فاطى که زمن نامه عرفانى خواست
از مورچهاى تخت سلیمانى خواست
گویى نشنیده ما عرفناک از آنک
جبرئیل از او نفخه رحمانى خواست
آخر پس از اصرار مرا وادار کردى از آنچه قلبم ناآگاه است و از آن اجنبى هستم طوطىوار چند سطرى بنویسم. و این در حالى است که ضعف پیرى آنچه در چنته داشتم هر چند ناچیز بود به طاق نسیان سپرده و گرفتارىهاى ناگفتنى و نانوشتنى بر آن اضافه شده و کافى است که تاریخ این نوشتار بگویم تا معلوم شود در چه زمانى براى رد نکردن تقاضاى تو شروع نمودم (شنبه 4 شعبان المعظم 1404 - 5 خرداد 1363) خوانندگان در این تاریخ ملاحظه کنند اوضاع جهان و ایران را. از کجا شروع کنم؟ بهتر آن است از فطرت باشد فطرهالله التى فطرالناس علیها لاتبدیل لخلق الله). در اینجا به فطرت انسانها بسنده کرده گرچه این خاصه خلقت است وان من شىء الا بسیج بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم ) همه گویند:
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
ما نیز اکنون به عرفاى فطرن انسانها نظر مىاندازیم و گوییم در فطرت و خلقت انسان امکان ندارد به غیر کمال مطلق توجه کند و دل ببندد. و همه جانها و دلها به سوى اویند و جز او نجویند و نخواهند جست و ثناخوان اویند و ثناى دیگرى نتوانند کرد. ثناى هر چیز ثناى اوست گرچه ثناگو تا در حجاب است گمان کند ثناى دیگرى مىگوید. در تحلیل عقلى که خود حجابى است نیز چنین باشد. آن که کمال هر چه باشد مىطلبد عشق به کمال مطلق دارد نه کمال ناقص. هر کمال ناقص محدود به عدم است و فطرت از عدم تنفر دارد. طالب علم طلب علم مطلق مىکند و عشق به علم مطلق دارد و هم چنین طالب قدرت و طالب هر کمال. به فطرت انسان عاشق کمال مطلق است و در کمالهاى ناقص آنچه مىخواهد کمال آن است نه نقص که فطرت از آن منزجر است و حجابهاى ظلمانى و نورانى است که انسان را به اشتباه مىاندازد.
شاعران و مدیحهسرایان گمان مىکنند مدح فلان امیر قدرتمند یا فلان فقیه دانشمند را مىکنند. آنان مدح و ثناى قدرت و علم را مىکنند نه به طور محدود گرچه گمان کنند محدود است. و این فطرت امکان تبدیل و تغییر ندارد لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم . و تا انسان در حجاب خود است و به
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 22 صفحه : 342