نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 20 صفحه : 197
مقاصدى به این دامن مىزدند.
یک دسته دیگرى بودند که مىگفتند که هر حکومتى اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و بر خلاف اسلام است. آنها مغرور بودند، آنهایى که بازیگر نبودند مغرور بودند به بعض روایاتى که وارد شده است بر این امر که هر علمى بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است. آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتى باشد، در صورتى که آن روایات که هر کس علم بلند کند علم مهدى، به عنوان مهدویت بلند کند. حالا ما فرض مىکنیم که یک همچو روایاتى باشد، آیا معنایش این نیست که ما تکلیفمان دیگر ساقط است. یعنى خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم /تا پیغمبر بیاید/ تا حضرت صاحب بیاید! حضرت صاحب که تشریف مىآورند براى چى مىآیند؟ براى این که گسترش بدهند عدالت را، براى این که حکومت را تقویت کنند، براى این که فساد را از بین ببرند. ما بر خلاف آیات شریفه قرآن دست از نهى از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را براى این که حضرت بیایند، حضرت بیایند چه مىکنند؟ حضرت مىآیند مىخواهند همین کارها را بکنند. الان دیگر ما هیچ تکلیفى نداریم؟ دیگر بشر تکلیفى ندارد بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد! به حسب رأى این جمعیت که بعضىشان بازیگرند و بعضىشان نادان، این است که ما باید بنشینیم دعا کنیم به صدام، هر کسى نفرین به صدام کند خلاف امر کرده است، براى این که حضرت دیرآیند! و هر کسى دعا کند به صدام /این/ براى این که این فساد زیاد مىکند، ما باید دعاگوى آمریکا باشیم و دعاگوى شوروى باشیم و دعاگوى اذنابشان از قبیل صدام باشیم و امثال اینها تا این که اینها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشریف بیاورند! بعد حضرت تشریف بیاورند چه کنند؟ حضرت بیایند که ظلم و جور را بردارند، همان کارى که ما مىکنیم و ما دعا مىکنیم که ظلم و جور باشد، حضرت مىخواهد همین را برش دارند. ما اگر دستمان مىرسید قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم، تکلیف شرعى ماست منتها ما نمىتوانیم. اینى که هست این است که حضرت عالم را پر مىکند از عدالت، نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه این که شما دیگر تلکیف ندارید.
آنى که مىگوید حکومت نباشد معنایش این است که هرج و مرج بشود
ما تکلیف داریم که، اینى که مىگوید حکومت لازم نیست معنایش این است که هرج و مرج باشد. اگر یک سال حکومت در یک مملکتى نباشد، نظام در یک مملکتى نباشد، آن طور فساد پر مىکند مملکت را که آن طرفش پیدا نیست. آنى که مىگوید حکومت نباشد معنایش این است که هرج و مرج بشود، همه هم را بکشند، همه به هم ظلم بکنند براى این که حضرت بیاید. حضرت بیاید چه کند؟ براى این که رفع کند این را. این یک آدم عاقل، یک آدم اگر سفیه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سیاستى این کار را نکرده باشد که بازى بدهد ماهارا که ما کار به آنها نداشته باشیم، آنها بیایند هر کارى بخواهند انجام بدهند، این باید خیلى آدم نفهمى باشد.
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 20 صفحه : 197