نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 20 صفحه : 198
اما مسأله این است که دست سیاست در کار بوده. همان طورى که تزریق کرده بودند به ملتها، به مسلمین، به دیگر اقشار جمعیتهاى دنیا که سیاست کار شماها نیست بروید سراغ کار خودتان و آن چیزى که مربوط به سیاست است بدهید به دست امپراطورها. خوب! آنها از خدا مىخواستند که مردم غافل بشوند و سیاست را بدهند دست حکومت و به دست ظلمه، دست آمریکا، دست شوروى، دست امثال اینها و آنهایى که اذناب اینها هستند و اینها همه چیز ما را ببرند، همه چیز مسلمانها را ببرند، همه چیز مستضعفان را ببرند و ما بنشینیم بگوییم که نباید حکومت باشد! این یک حرف ابلهانه است منتها چون دست سیاست در کار بوده، این اشخاص کافر را، اینها را بازى دادند و گفتند شما کار به سیاست نداشته باشید، حکومت مال ما، شما هم بروید در مسجدهایتان بایستید نماز بخوانید چکار دارید به این کارها.
اینهایى که مىگویند که هر علمى بلند بشود /و هر حکومتى/ خیال کردند که هر حکومتى باشد این بر خلاف انتظار فرج است، اینها نمىفهمند چى دارند مىگویند. اینها تزریق کردند بهشان که این حرفها را بزنند، نمىدانند دارند چى چى مىگویند. حکومت نبودن یعنى این که همه مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند، بر خلاف نص آیات الهى رفتار بکنند. ما اگر فرض مىکردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار مىزدیم براى این که خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتى بیاید که نهى از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد، این گونه روایت قابل عمل نیست و این نفهمها نمىدانند دارند چى مىگویند، هر حکومتى باشد حکومت چیز است. بلکه شنیدم بعضى از اشخاص گفتهاند که خوب با این وضعى که هست، الان در ایران هست، دیگر ما نباید تهذیب اخلاق بکنیم /دیگر/ غلط است این حرف ها، چیزى نیست دیگر حالا، حتماً باید استاد اخلاق در یک محیطى باشد که همه مردم فاسدند! شراب خانهها همه بازند و عرض مىکنم که جاهاى فساد همه بازند! اگر یک جایى باشد که خوب باشد. آن جا دیگر تهذیب اخلاق لازم نیست! نمىشود! باطل است! اینها یک چیزهایى است که...(5) اگر دست سیاست در کار نبود ابلهانه بود، لکن آنها نمىفهمند دارند چى مىکنند، آنها مىخواهند ما را کنار بزنند.
باید کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم براى آمدن حضرت سلامالله علیه
حالا البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمىتوانیم بکنیم، اگر مىتوانستیم مىکردیم اما چون نمىتوانیم بکنیم ایشان باید بیایند. الان عالم پر از ظلم است، شما یک نقطه هستید در عالم، عالم پر از ظلم است، ما بتوانیم جلوى ظلم را بگیریم، تکلیفمان است. /قرآن و/ ضرورت اسلام و قرآن تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم. اما نمىتوانیم بکنیم، چون نمىتوانیم بکنیم باید او بیاید تا بکند، اما ما باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 20 صفحه : 198