نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 2 صفحه : 228
هم بشویم، شدیم جهنم، همه ما هم موحد هم بشویم یک نفعى نمىرسد. تمام مربوط به خودماست. بعث انبیا براى تربیت ماست که ما در آن ورق که باید تربیت بشویم، جورى تربیت بشویم که آنجا هم زندگیمان زندگى سعادتمند باشد. اگر این تربیت نباشد و انسان با همان خوى حیوانى از این عالم به عالم دیگر برود، در آن عالم سعادت ندارد و به شقاوت مىرسد، انسان در آن عالم به ظلمات مىرسد. انبیا آمدهاند که ما را از این عالم طبیعت کم کم تربیت کنند و آن مقدارى که مربوط به تربیتهاى معنوى است به ما بفرمایند به وحى من الله تعالى تا ما که اگر انبیا نباشند یک حیوانى هستیم که هر چه هست همین طبیعت است، بیشتر از این ادراک نداریم، ما را ببرند به آن عالم و تقویت کنند که ما وقتى از این عالم منتقل به یک عالم دیگرى شدیم زندگى آن عالم هم یک زندگى سعادتمند باشد. تمام نکته آمدن انبیا این است که تربیت کنند این بشر را که قابل از براى این است که تربیت بشود و مافوق حیوانات است، این را تربیتش کنند براى اینکه همان طورى که اینجا زندگى سعادتمند، اگر همه اوضاع طبیعت به وفق مراد باشد یک زندگى سعادتمند در اینجا دارند، آنجا هم زندگى سعادتمند داشته باشند. لطفى است از جانب خداى تبارک و تعالى به بشر که قابل از براى این است که تربیت بشود و تربیت بشر به وحى خدا و به تربیت انبیاء این است که چیزهائى که رابطه بوده است مابین آن عالم و این عالم، چیزهائى که اگر آن کارها را ما انجام بدهیم در تربیت معنوى ما دخالت دارد، آنها را به ما بیان کردند که این کارها را بکنیم ما نمىدانیم البته که آیا رابطه ما بین نماز و سعادت آن عالم چیست، رابطهاش را ما نمىدانیم خدا مىداند، چنانچه من و شما که طبیب نیستیم نمىدانیم که رابطه ما بین این قرصى که طبیب مىدهد با آن مرض چیست لکن رابطه دارد. آن که عالم است این رابطه را ادراک کرده است و به ما گفته است و ما هم باید اطاعت کنیم تا مرضمان خوب بشود. این رابطه را که بین این اعمال ماست، اعمال صالحه ما با آن عالم است این را انبیاء مىدانند به وحى خداى تبارک و تعالى و آمدهاند براى اینکه به ما بگویند که فلان کار را اگر بکنید این رابطه دارد اینجا با آن عالم و روح شما را تربیت میکند این که شما در آن عالم وقتى که مىروید با سعادت هستید. چیزهائى که اگر چنانچه آن چیزها را انسان ارتکاب کنند مثل سمومات مىماند که اگر انسان یکى که مسموم است بخورد مسموم مى شود و به هلاکت مىرسد، در عالم ماوراءالطبیعت و روح هم اینطورى است که بعضى از چیزها است که اگر چنانچه آن چیزها را عمل کند انسان، یا اعتقاد به آن پیدا کند مثل سم قاتل مىماند به مراتبش که یک وقت مسموم مىکند انسان را لکن قابل علاج استیک وقت مسموم مىکند و اگر تا آخر برود دیگر علاج هم ندارد. آنها هم براى ما گفتهاند که نکنید، گفتهاند نکنید، این کار رانکنید آن کار را نکنید، آن کار را نکنید، البته یک مقدارى از امورى که آنها فهمیدهاند (بکنید و نکنید) باز براى تنظیم عالم طبیعت است و اجتماع است لکن بسیارى از امور راجع به تنظیم امور اجتماع نیست، راجع به ماوراءالطبیعت است. انسان چون یک مجموعهاى است که احتیاج به همه چیز دارد، انبیاء آمدهاند که آن همه احتیاجات انسان راهر چه احتیاج دارد انسان براى انسان بیان کنند که انسان اگر عمل بکند به سعادت تمام مىرسد.
صحیفه نور ج 2 صفحه229
بنابراین این دو طایفه که یک طایفه طرف معنویت را گرفتهاند و طرف اجتماع را رها کردند و این طایفه طرف اجتماع و علم اجتماع و علم سیاست و علم - نمىدانم - این معانى را دارند و آن طرف را رها کردند و این دو نه این اسلامشناس است، نه آن اسلامشناس است. اسلامشناس کسى است که این دو مطلب را، این دو جبهه را، هم جبهه معنوى را بشناسد هم جبهه ظاهرى را یعنى هم اسلام را بشناسد به آن جهات معنوى که دارد و هم اسلام را بشناسد به آن جهات مادى که دارد، کسى که اسلام را بخواهد بشناسد باید به اینجور بشناسد یعنى آیات و روایاتى و احکامى که وارد شده است راجع به جهات معنوى آنها را بشناسد تا آن اندازهاى که مىداند و آیات و روایات و - عرض مىکنم - احکامى که وارد شده است براى تنظیم امور جامعه و براى امور سیاسى و براى امور حکومتى آنها را هم بشناسد، کسى که این دو جنبه را شناخت به اندازهاى که انسان مىتواند بفهمد، این اسلام را شناخته است. اسلام مثل رهبانیت مسیح نیست، البته مذهب مسیح حالا نسخش کردند و الا مذهب مسیح این نبوده است که همهاش روحانیت و چیز نباشد مثل مذهب مسیح نیست که فقط مربوط به ...عنایتش طبیعت بیشتر باشد والبته حضرت موسى علیه السلام که از انبیاء معظم و از انبیاء اولىالعزم است کامل بوده است چیزش به اندازهاى که محتاج بوده است بشر، لکن از بین رفته است کتاب حضرت موسى، کتاب حضرت عیسى، هر دوتایشان از بین رفتهاند. اینکه الان دست اینهاست اینها خود متنشان دلالت بر این مىکند که اینها تورات اصلى و انجیل اصلى نیستند لکن کتاب ما بحمدالله همین طور سال به سال از اول تا به حال محفوظ است حتى قرآن به خط حضرت امیر یا به خط حضرت سجاد هم الان موجود است در بین ما که همین است، غیر از این هیچ نیست، همین قرآن است، هیچ تغییرى نکرده است.
سعادت انسان در گرو تبعیت امور معنوى و مجاهدات ظاهرى تواماً
در هر صورت چون اسلام براى تربیت ماها آمده است، تا تبعیت از آن نکنیم به همه ابعادش تربیت نمىشویم. نباید حالائى که شما جوانهاى عزیز ما مشغول شدهاید به علوم طبیعى یا مشغول شدهاید به یک مجاهداتى که لازم است حالا بکنید و همین جهادى که از جهاد اکبر است که باید بکنید شما، یعنى باید همه ما، لازم است که همه ما با این برادران اسلامى که در ایران مبتلا هستند، کمک کنیم، کمک تبلیغاتى لااقل در آن محیطهائى که هستیم، اما نه اینکه حالا که مشغول شدید به علوم طبیعى یا مشغول شدید به این مجاهدات، دیگر کار به آن طرف نداشته باشید. شما همین نیستید که، همین رجل مجاهد نیستید، همین رجل طبیعى نیستید، شما یک انسانى هستید. انسان معنویات دارد، مادیات دارد، مادیاتش اینهاست، معنویاتش هم باید کوشش کنید، شما باید عنایت کنید به همه احکام خدا، نمىشود یک مسلمانى بگوید که من مجاهداتش را قبول دارم و معنویاتش را قبول ندارم. یا یک مسلمانى بگوید من معنویات اسلام را قبول دارم و مجاهدات اسلام را قبول ندارم. همهاش را باید ما قبول داشته باشیم. مسلمان این است که همه چیزهائى که نبى اکرم آورده است برایش، قبول کند و عمل کند. بنابراین شما
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 2 صفحه : 228