responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله    جلد : 2  صفحه : 227

منکر آن شدند، منکر بى دلیل. یعنى گفتند ما که ندیدیم و زیر چاقوى ما نیامده است این مثلاً عقل مجرد، نمى توانیم بپذیریم، نیست. پس آن (نیست) غلط است براى اینکه باید بگوید من نمى دانم، نباید بگوید نیست. یک چیزى را آدم نمى داند، خوب آدمى هست که مى‌گوید من تا این حد رسیدم اینقدر را تصدیق مى‌کنم مابقى اش را نمى دانم، اما اینکه (نیست) را از باب اینکه اطلاع ندارد. شما هم که احاطه بر همه چیز همه عالم ندارید نباید بگوئید نیست. آنها تا آن حد رسیدند و این حد وقتى هم تمام خصوصیاتش معلوم بشود همین حدشان است، حد طبیعت است اینکه ما احتیاج و این آمال طبیعى انسان را مى‌تواند برآورده کند، یعنى احتیاجاتى که ما در طبیعت داریم هر احتیاجى آنوقتى که طبیعت با همه جهاتش کشف شد و همه قواى عالم طبیعت کشف شد، همه روابط اجزاء طبیعت به هم کشف شد، احتیاجات طبیعى ما را حاصل کرد بیشتر از احتیاجات طبیعى را نمى‌تواند حاصل کند. هر چه حاصل بشود همین احتیاجات طبیعى است منتهى احتیاجات طبیعى به حسب قواى مختلف که حالا کشف شده است، آدم مى‌بیند که الان محتاج به این است که وقتى مى‌خواهد برود، سوار طیاره بشود. آنوقت‌ها همین که مى‌خواست برود با شتر رفت حالا با طیاره مى‌رود، یک وقت هم بالاتر از این، بالاتر شود اما همه‌اش طبیعت است و احتیاجات طبیعى.

بعثت انبیا از الطاف الهى براى تربیت و سعادتمندى انسان‌ها

انسان اگر به همین حد طبیعت بود و بیشتر از این چیزى نبود، دیگر احتیاج به اینکه یک چیزى از عالم غیب براى انسان فرستاده بشود تا انسان را تربیت بکند، تربیت آن ورق را بکند چون آن ورق نبود احتیاج هم نبود لکن چون انسان مجرد از این عالم طبیعت یک حقیقتى است، همین خود خصوصیاتى که در انسان هست دال بر این است که، یک ماورائى از براى این طبیعت هست چون انسان یک ماورائى دارد و به حسب براهینى که در فلسفه ثابت است ماوراء این طبیعت در انسان هست و انسان داراى یک عقل بالامکان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد، تربیت آن ورق که ورق معنوى انسان باشد باید کسى این تربیت را بکند که علم به آن طرف، علم حقیقى به آن طرف داشته باشد و علم به روابطى که مابین انسان و آن طرف طبیعت و آن طرف هست، آن روابط را بتواند ادراک بکند و آن بشر نیست، بشر ندارد. همین قدر مورد طبیعت را او مى‌تواند ادراک بکند، هر چه ذره بین بیندازند ماوراء طبیعت با ذره بین دیده نمى‌شود. آن محتاج به آن است که یک معانى دیگرى در کار باشد و چون این روابط بر بشر مخفى است و خداى تبارک و تعالى که خالق همه چیز است این روابط را مى‌داند از این جهت به وحى الهى براى یک عده‌اى از اشخاصى که کمال پیدا کرده‌اند و کمالات معنویه را دنبالش کردند و فهمیدند، روابطى حاصل مى‌شود مابین انسان و عالم وحى، به او وحى مى‌شود و براى تربیت آن ورق دوم انسان بعث مى‌شوند اینها مى‌آیند در بین مردم و مردم را تربیت مى‌خواهند بکنند.

خداى تبارک و تعالى نه احتیاج به ماها دارد و نه احتیاج به تربیت ما دارد، همه ما اگر مشرک



نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله    جلد : 2  صفحه : 227
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست