نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 14 صفحه : 16
بالاترین گرفتارى حب نفس است
سه نظر در عالم هست یک نظرى که از روى حب مطالعه مىکند موجودات را یا بعض موجودات را، و یک نظرى که از راه بغض نظر مىکند به همه چیز، و یک نظر ثالثى که حب و بغض در آن نیست و آزاد است. آن دو نظر، نظر اشخاصى است که آزاد نیستند. بزرگترین گرفتارى بشر و ماها این گرفتارى است که خودمان داریم و از ناحیه خود ما هست. کسى که از روى حب نفس به مردم و اشیاء نظر مىکند و به اشیائى که نظر مىکند از راه دشمنى و بغض نظر مىکند این نمىتواند آزاد باشد، در نظر دادن گرفتار است و کسى که از راه دشمنى و بغض نظر مىکند به موجودات یا به اشخاص یا به گروهها این آزاد نیست، نمىتواند حکم صحیح بکند. انسان گمان مىکند که من خودم هر چه مىگویم از روى آزادى است و بىنظرى، لکن اگر کسى یک همچو ادعائى کرد این را نپذیرید. نمىتواند این انسان موجود آزاد از هواهاى نفسانى و از حب نفس که منشاء همه گرفتارىهاست آزاد بشود، مدعى آزادى از اینطور امور زیاد است لکن واقعیت کم است. ممکن است که بسیارى از اشخاص حتى خودشان هم توجه نداشته باشند به اینکه بنده خودشان هستند، نه بنده خدا، خودشان هم خودشان را مبرا و منزه مىدانند و این براى همان حب نفسى است که انسان دارد، این حب نفس تمام عیوب انسان را به خود انسان مىپوشاند، هر عیبى که داشته باشد براى خاطر این حب نفس آن عیب را نمىبیند و گاهى هم آن عیب را حسن مىداند، و تا انسان با مجاهدتها و تبعیت از تعلیمات انبیا از این گرفتارى و عبودیت نفس خارج نشود، نه خودش اصلاح مىشود و نه مىتواند احکامى که مىکند و رأىهایى که مىدهد صحیح باشد، مطابق واقع باشد. اتفاق مىافتد، لکن نمىتواند مطلقاً اینطور باشد انسان. یک عملى از یک شخص در یک محیط در یک ساعت از یک شخص صادر مىشود، دو نفر که این عمل را مىبینند یکى از اینها با این دشمن است، این عمل را بد مىبیند و یکى از آنها که با این دوست است این عمل را خوب مىبیند. عمل از یک آدم است، در یک وقت است، در یک محیط است، در یک شرایط است، همه چیزهایش با هم مجتمع است، لکن براى آن گرفتارى که بیننده دارد، آن عدم آزادى که بیننده دارد و اسیر هواى نفس است این عمل را عیناً خوب مىبیند، اگر با آن آدم خوب باشد و این عمل را عیناً بد مىبیند، اگر چنانچه با آن آدم بد باشد، و انسان خودش هم متوجه نیست، بله هستند اشخاصى که بىجهت مىدانند و تکذیب مىکنند یا مىدانند و تعریف مىکنند. اینطور هستند اما شاید بسیارى اینطور باشند که به واسطه آن اسارتى که دارند و آن گرفتارى که در باطن خودشان مبتلاى به آن هستند و آن شیطانى که در نفس انسان فعال است، این گرفتارى نمىگذارد که انسان آزادانه حکم بکند، نمىگذارد که انسان آنطورى که واقعیت است ادراک کند و آنطوریکه واقعیت است او را بگوید، یا واقعیت را به واسطه همین عبودیتى که دارد، بندگى که دارد و آنطوریکه سلطنت بر او دارد شیطان و قواى شیطانى خودش، یا ادراک نمىکند مطلب را و یا اگر ادراک هم کرد، نمىخواهد او را اظهار کند. از آن طرف هم همین طور، تعریفها و تکذیبهایى که ماها مىکنیم، انسان عادى مىکند، این تعریف و تکذیبها به واسطه همین علاقهاى که انسان به خودش و وابستگان خودش
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 14 صفحه : 16