نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 13 صفحه : 179
داشتند و دارند و خواهند داشت و همه ما باید بیدار باشیم، توجه داشته باشیم که اینطور نشود که یک وقت ما را متشتت کنند باز؛ و ماها را رو به هم قرار بدهند و یک دستهاى از آن طرف و یک دستهاى از این طرف و یک دستهاى از آن طرف فریاد کنند و یک دسته از این طرف فریاد کنند، ماها را مقابل هم قرار بدهند و نتیجه را آنها بگیرند. من به همه ملت این سفارش را کنم، همه ملتهائى که در دنیا هستند سفارش مىکنم، به همه ملتهائى که در آتیه خواهند آمد سفارش مىکنم که اساس این است که اسلام مخالف با مقاصدشان است و اسلام باید یا نباشد یا اگر چنانچه یک صورتى باشد به دست اشخاصى باشد که از اسلام هیچ اطلاعى ندارند، یک آیه از قرآن مىگیرند، یک جمله از نهچ البلاغه را مىگیرند و به دیگرهایش هیچ کارى ندارند و با آن یک جمله مىخواهند نهج البلاغه و قرآن کریم و اسلام را از بین ببرند. این جملاتى که از دهان بعضى از این منحرفین در مىآید، در دیوارهاى عراق این جملات هست همین حزب بعث کافر این جملاتى که این اشخاص منحرف در اینجا ذکر کنند، در دیوارهاى نجف هم، در دیوارهاى سایر بلاد هم، در کربلا هم بعضىهایشان را من خودم دیدم. این جملات نه این است که اینها به اسلام عقیده دارند، حزب بعث، اسلام را مخالف خودش مىداند نه اینکه اینها با اسلام آشنا هستند، اینها مىخواهند با شمشیر اسلام خواهند اسلام را از بین ببرند همینها که در این جا هستند و سینه مىزنند براى اسلام، بعضىشان با شمشیر اسلام مىخواهند اسلام را از بین ببرند والا مسأله اگر یک مسألهاى بود و مثلاً فرض کنید که با روحانىها مخالف بودند، روحانىها هم فرض کنید بد بودند کى حرف مىزد؟ اگر مسأله این بود، اما مسأله این نیست، مسأله این است که قرآن را به بازى مىگیرند، اینکه یک کلمه از قرآن را مىگیرد و به باقیش گوید من کار ندارم. حالا یادم آمد از یک نفرى که من در جوانى مىخواستم مشرف شوم حضرت عبدالعظیم، یک نفر واعظ خیلى مقتدر، خیلى واعظ اما به اسلام خیلى کار نداشت، وقتى دید من معمم هستم، به من گفت بیا اینجا بنشین پهلوى من، ما با اتوبوس مىخواستیم تا حضرت عبدالعظیم برویم. وقتى که حرفهائى زد و چیزهائى گفت و من هم گوش کردم، تا نزدیک شد به حضرت عبدالعظیم به شوفر گفت زود برو نماز مغرب قضا مىشود، با اینکه اول مغرب بود من به او گفتم که نماز مغرب که حالا قضا نمىشود. گفت یک روایتى دارد که اگر تأخیر بیندازند چه مىشود. گفتم خوب، آخر روایات دیگرى هم هست. گفت من به آنها کارى ندارم، مسأله این است. مىگوید از نهج البلاغه این کلمهاش را قبول دارم باقیش را قبول ندارم، از قرآن هم این را نمىگوید، این را ندارد. از قرآن یک کلمهاش را، یک جمله را مىگیرد اما نمىداند که این جمله مفسر دارد، در خود قرآن تفسیر دارد، در روایات دارد از چیزهائى که دراین زمان واقع شده. این هم براى شکستن اسلام و روحانیت است. همین چیزهائى است که همه این اشخاص منحرف ادعا مىکنند که ما اسلام را مىخواهیم بگوئیم اسلام غیر آن اسلام سنتى. یکى از مصیبتها این است که یک آدمى که از اسلام نمىداند اسلام با سین است یا با صاد، از اسلام بىاطلاع است، از مدارک اسلام بىاطلاع است، این یک کلمه را برمىدارد و مىرود پیش جوانان خواهند و داد مىزند و فریاد مىزند و جوانها را وادار به یک کارى مىکند. یک نفر فقیهى
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله جلد : 13 صفحه : 179