responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله    جلد : 1  صفحه : 55

ایران انجام گرفت،در کوچه‌هاى این قم، در مرکز روحانیت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را، چند نفر از بچه‌ها و اراذل را راه اندختند، در اتومبیل‌ها نشاندند و در کوچه‌ها گرداندند، گفتند مفتخورى تمام شد،پلوخورى تمام شد.آقایان ملاحظه بفرمایید، این وضع مدرسه فیضیه را ملاحظه کنید، این حجرات را ملاحظه کنید، این اشخاصى که لباب عمرشان را در این حجرات مى‌گذرانند، آن اشخاصى که مواقع نشاطشان را در این حجرات مى‌گذرانند، آن اشخاصى که بیش از سى، چهل الى صدتومان در ماه ندارند اینها مفتخورند؟ آن اشخاصى که هزار میلیونشان (هزار میلیونشان یک قلم است ) هزار میلیونشان در جاهاى دیگر است، اینها مفتخور، زیاد نیستند؟! ما مفتخوریم؟!مائى که مرحوم آقاى حاج شیخ عبدالکریم‌مان وقتى که فوت مى‌شوند، آقازاده‌هاى آن همان شب چیز نداشتند، همان شب شام نداشتند (گریه شدید حضار) مامفتخوریم؟!مائى که مرحوم آقاى بروجردى مان وقتى که از دنیا مى‌روند ششصدهزار تومان قرض مى گذارند، ایشان مفتخورند؟!اما آنها که بانک‌هاى دنیا را پر کرده‌اند، کاخ‌هاى عظیم را روى هم ساخته‌اند و باز رها نمى‌کنند این ملت را و باز دنبال این هستند که سایر منافع این ملت را به جیب خودشان یا اسرائیل برسانند، اینها مفتخور نیستند؟! باید دنیا قضاوت کند، باید ملت قضاوت کند که مفتخورى چیست.

کارى نکن که رفتن تو موجب شادى ملت گردد.

آقا من به شما نصیحت مى‌کنم، اى آقاى شاه! اى جناب شاه !من به تو نصیحت مى‌کنم، دست بردار از این کارها، آقا اغفال دارند مى‌کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروى همه شکر بکنند. من یک قصه‌اى را براى شما نقل میکنم که پیرمردهایتان، چهل ساله‌هایتان یادشان است، سى ساله‌ها هم یادشان است، سه دسته، سه مملکت اجنبى به ما حمله کرد، شوروى انگلستان و امریکا به مملکت ایران حمله کردند، مملکت ایران را قبضه کردند، اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتک بود لکن خدا مى‌داند که مردم شاد بودند براى اینکه پهلوى رفت. من نمى‌خواهم تو این طور باشى، نکن، من میل ندارم تو این طور بشوى، این قدر با ملت بازى نکن، این قدر با روحانیت مخالفت نکن. اگر راست مى‌گویند که شما مخالفید ،بد فکر مى‌کنید. اگر دیکته مى‌دهند دستت و مى‌گویند بخوان، در اطراف فکر کن، چرابیخود،بدون فکر این حرف‌ها را مى‌زنى، آیا روحانیت اسلام، آیا روحانیون اسلام اینها حیوانات نجس هستند؟!در نظر ملت اینها حیوان نجس هستند که تو مى‌گوى؟!اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها رامى بوسند، دست حیوان نجس رابوسند؟! چرا تبرک به آبى که اومى خورد مى‌کنند؟حیوان نجس را این کار میکنند؟!آقاما حیوان نجس هستیم؟! (گریه‌شدیدحضار) خدا کند که مرادت این نباشد،خدا کند که مرادت از اینکه مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احترازکند،مرادت علما نباشد والا تکلیف ما مشکل مى‌شود و تکلیف تو مشکل مى‌شود، نمى‌توانى زندگى کنى، ملت نمى‌گذارد زندگى کنى ، نکن این کار را، نصیحت مرا بشنو. آقا چهل و پنج سالت است شما،چهل و



نام کتاب : صحیفه نور نویسنده : خمینی، روح الله    جلد : 1  صفحه : 55
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست