responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خاتمیت نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 16
عبدالمطلب ، یک زن قرشیه بیایم و زن یک غلام آزاد شده شوم ؟ ، این خلاف‌ شؤون و حیثیات من است . پیغمبر اکرم به او پیغام داد که اسلام این‌ نخوتها را از بین برده است ، زید مؤمن و مسلمان و با ایمان است ، مسلم‌ کفو مسلم و مؤمن کفو مؤمن است ، از نظر من تو نباید امتناع بکنی . زینب‌ گفت که اگر شما واقعا معتقد هستید که من با زید ازدواج کنم ، موافقم .
حضرت فرمودند : بسیار خوب ، و چون پیغمبر موافق بود با زید ازدواج کرد.
و چون از اول زید را نمی‌خواست ، تا آخر هم به او علاقمند نشد و مرتب‌ ناراحتی و کج خلقی می‌کرد . زید می‌آمد نزد رسول اکرم و شکایت می‌کرد که‌ وضع اخلاقی زینب اینطور است ، اجازه می‌خواست که طلاق بدهد و رسول اکرم‌ مانع می‌شد تا بالأخره زید او را طلاق داد و پیغمبر اکرم با او ازدواج کرد . این همان داستانی است که کشیشهای مسیحی روی آن داد و فریاد راه‌ انداخته‌اند که بله پیغمبر اسلام یک روزی داخل خانه یکی از اصحاب خود شد و او اتفاقا زنی بسیار زیبا و قشنگ در خانه داشت و پیغمبر چون سرزده‌ داخل شد آن زن را در نهایت زیبائی مشاهده کرد و بعد بیرون آمد ، ولی‌ وقتی که بیرون آمد محبت آن زن در دلش جا گرفته بود و بعد چون فهمیدند که پیغمبر به آن زن علاقمند است شوهرش او را طلاق داد ! اینها دیگر افسانه است . زینب دختر عمه پیغمبر بود ، یک زن غریبه نبود که پیغمبر او را ندیده و نشناخته باشد . مکه یک ده و یا یک قصبه بوده است . در زمان جاهلیت هم حجابی اساسا وجود نداشته است . قرآن بود که آیه حجاب‌ را در سوره نور در مدینه نازل کرد : « قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم ...
[1] .


[1] سوره نور ، آیه . 30

نام کتاب : خاتمیت نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 16
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست