responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : حماسه حسینی 1 نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 34
هفتاد بار زنده می‌شدم و هفتاد بار خودم را فدای تو می‌کردم . آن یکی‌ می‌گوید هزار بار ، دیگری می‌گوید ای کاش امکان داشت جانم را فدای تو کنم‌ ، بعد بدنم را آتش بزنند ، خاکسترش کنند ، آنگاه خاکسترش را بباد دهند و دوباره مرا زنده کنند و باز . . . اول کسی که به سخن آمد برادرش‌ ابوالفضل بود و بعد همه بنی هاشم . همینکه این سخنان را گفتند ، امام‌ مطلب را عوض کرد و از حقایق فردا قضایائی را گفت . به آنها خبر کشته‌ شدن را داد که همه آنها درست مثل یک مژده بزرگ تلقی کردند . همین‌ جوانی که این قدر به او ظلم می‌کنیم و آرزوی او را دامادی می‌دانیم ، سؤالی‌ کرد که در حقیقت خودش گفته است که آرزوی من چیست ؟ وقتی که جمعی از مردان در مجلسی اجتماع می‌کنند ، یک بچه سیزده ساله در جمع آنها شرکت‌ نمی‌کند ، پشت سر مردان می‌نشیند . مثل اینکه این جوان پشت سر اصحاب نشسته بود و مرتب سر می‌کشید که‌ دیگران چه می‌گویند . وقتی که امام فرمود همه شما کشته می‌شوید ، این طفل‌ با خودش فکر کرد که آیا شامل من هم خواهد شد یا نه ؟ آخر من بچه هستم‌ شاید مقصود آقا این است که بزرگان کشته می‌شوند و من هنوز صغیرم . لذا رو کرد به آقا و عرض کرد : و انا فی من یقتل ؟ آیا من هم جزء کشته شدگان‌ هستم یا نیستم ؟ حالا ببینید آرزو چیست ؟ امام فرمود اول من از تو یک‌ سؤال می‌کنم ، جواب مرا بده ، بعد من جواب تو را می دهم . من اینطور فکر می‌کنم که آقا این سؤال را مخصوصا کرد ، می‌خواست این سؤال و جواب پیش‌ بیاید تا مردم آینده
نام کتاب : حماسه حسینی 1 نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 34
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست