نام کتاب : آشنایی با قرآن 6 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 261
همان احترامات مرجعیتی که دارند . در یک باغی بود ، همین قدر که آمدم
پایین ، یک وقت دیدم که ایشان در کنار آبی هستند و آنجا مثل اینکه
میخواهند وضو بگیرند . فکر کردم بروم جلو ، که یادم افتاد ( ما ) شاگرد
ایشان بودیم ، گفتم بروم دست آقا را ببوسم . رفتم آنجا و دیدم ایشان
پشت سر هم صورتشان را زیر آب میکنند ، بعد یکدفعه متوجه شدم ، مثل
اینکه جوی آبی بود و آب صافی داشت میآمد ، دیدیم ایشان صورتشان را داخل
آب گذاشتهاند ، نصف صورتشان داخل آب است و نصف صورت بیرون ، چشمها
را هم روی همدیگر گذاشتهاند ، یک حالی ، مثل حال استغرق عارفانهای ، مثل
یک عارفی در حال استغراق که از دنیا و مافیها غافل است ، حال گریهای و
این قلب مثل اینکه همین جور تپش میکند و ناله میکند و اسم مبارک حضرت
امام حسین را میآورند : ای حسین ، این حسین فرزند علی ، ای حسین فرزند
زهرا ، همین جور ناله میکند و ناله میکند ، برای خودش ، یعنی خودش برای
خودش دارد روضه میخواند و خودش هم دارد همین جور گریه میکند آنهم چه
جور گریهای ، نه گریهای که اثرش در اشکش خیلی نمایان باشد ، یک حالتی
که اصلا مثل اینکه حس نمیکند که دنیایی هم وجود دارد ، یعنی این طور غرق
شده در امام حسین ! بعد که بیدار شدم ، یادم افتاد که آن خوابی هم که من
چند سال پیش دیدم دو سه روز قبل از محرم بود . حالا هم باز میبینیم که
چند روز قبل از محرم . . . [1] چند کلمه هم دعا کنیم :
باسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم یا الله
پروردگارا دلهای ما به نور ایمان منور بگردان . [1] ( چند ثانیهای از بیانات استاد شهید ضبط نشده است . )
نام کتاب : آشنایی با قرآن 6 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 261