responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آشنایی با قرآن 6 نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 260
خواب را خواستم . من حقیقتش وجهش را نفهیدم که او از کجای آن خوابی که‌ من دیده بودم این جور فهمید . ( آن وقتها من منبر نمی‌رفتم ، مدتی بود منبر را ترک کرده بودم . ) گفت معنی این خواب این است که منبر را ترک نکن ، یعنی معنی این خواب این است که - حال تعبیر او چه بود یادم‌ نیست - نوکری امام حسین را به کلی رها نکن . من دیگر به همان که او گفت‌ عمل کردم و به تعبیری که او کرد ترتیب اثر دادم . دیروز صبح بعد از نماز - که من معمولا می‌خوابم - خوابیدم ، خواب دیدم که یک مجلس معظمی است ، همه اهل علم و علما هستند و ما یک جایی نشسته‌ایم و مثل اینکه انتظار داریم که آقای بروجردی وارد شوند و بعد گفتند ایشان عن قریب می‌خواهند وارد شوند . مجلس از جا حرکت کرد ، مثل همان زمان حیاتشان ، من هم به‌ سرعت ( تلاش ) کردم که بلند شوم ، عبایم پیچید به دست و پایم ، خودم را کشیدم به یک طرف و بعد عبایم را از دست و پایم باز کردم و بلند شدم . ایشان هم اتفاقا آمدند همان جا که من نشسته بودم . جا را خالی کردم . مثل‌ اینکه من می‌دانستم ایشان همین جا باید بنشینند که جا را آنجا خالی کردم ، بعد دیدم ایشان رفتند روی صندلی و می‌خواهند برای مردم صحبت کنند ، آنهم‌ نمی‌خواهند درس بگویند ، می‌خواهند منبر بروند . دیدم ایشان در منبر گفتند که " ما واعظها " . من در عالم خواب تعجب کردم ، با خود گفتم آقای‌ بروجردی ! ( می‌دانستم ایشان در همان زمان منبر هم می‌رفتند ، در دوره‌ مرجعیتشان مخصوصا در بروجرد در ماه رمضان گاهی منبر هم می‌رفتند ولی‌ بالأخره ایشان مرجع تقلید بودند نه واعظ ) چطور ایشان می‌گویند " ما واعظها " ؟ ! بعد هم نگاه کردم دیدم شال سفید هم به سرشان است . تعجب‌ کردم . بعد - خواب است ، صحنه‌ها عوض می‌شود - دیدم ایشان در شهر دیگری‌ هستند و در آنجا هم باز همین طور منبر می‌روند ولی با
نام کتاب : آشنایی با قرآن 6 نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 260
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست