responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انسان کامل نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 134
عابدی را که به کوهی پناه برده و آنجا مشغول عبادت است ، توصیف و تمجید می‌کند . می‌گوید من به او گفتم که تو چرا به شهر نمی‌آئی که به مردم‌ خدمت کنی . [1] عابد یک عذری می‌آورد ، سعدی هم سکوت می‌کند ، مثل‌ اینکه عذر عابد را قبول کرده است ، می‌گوید :
بگفت آنجا پری رویان نغزند
چوگل بسیار شد پیلان بلغزند
پری رویان نغز در شهر هستند ، اگر چشمم به آنها بیفتد ، اختیار خودم را ندارم و نمی‌توانم خودم را ضبط کنم ، [ لذا ] آمده‌ام خودم را در دامن غار حبس کرده‌ام .
ماشاءالله به این کمال ! آدم برود خودش را یک جا حبس کند [ که به‌ کمال برسد ] ؟ این که کمال نشد . آقای سعدی ! قرآن احسن القصص را برای‌ شما نقل کرده است . احسن القصص قرآن ، داستان یوسف است ، داستان‌ یوسف ، داستان " « انه من یتق و یصبر »" [2] است ، یعنی قرآن‌ می‌گوید تو هم یوسف باش ! تمام امکانات و شرایط برای کامجویی فراهم شده‌ و حتی راه فرار بسته است ولی در عین حال ، عفت خود را حفظ می‌کند و درهای بسته را به روی خود باز می‌کند . یوسف ، جوانی عزب و بدون زن و در نهایت درجه زیبایی


[1] البته سعدی ضد این مطلب را هم در جای دیگر گفته است :

صاحبدلی به مدرسه آمد زخانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفت آن گلیم خویش برون می‌برد زموج
وین سعی می‌کند که بگیرد غریق را

که در فرق عالم و عابد ، حرف درستی گفته است . [2] سوره یوسف ، آیه . 90

نام کتاب : انسان کامل نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 134
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست