نام کتاب : انسان کامل نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 103
نمیگذارد که حتی یک روز مفطر باشم . فرمود : این کافی نیست ، بیش از
این بگو ، علامت بیشتری از تو میخواهم . عرض کرد : یا رسول الله ! الان
که در این دنیا هستم ، درست مثل این است که آن دنیا را میبینم و صداهای
آنجا را میشنوم ، صدای اهل بهشت را از بهشت و صدای اهل جهنم را از جهنم
میشنوم ، [1] ، یا رسول الله ! اگر به من اجازه دهی ، اصحاب را الان
یک یک معرفی کنم که کدامیک بهشتی و کدامیک جهنمیاند . فرمود : سکوت
! دیگر حرف نزن .
گفت پیغمبر صباحی زید را
کیف اصبحت ای رفیق باصفا
گفت عبدا موقنا باز اوش گفت
کونشان از باغ ایمان گرشکفت
گفت تشنه بودهام من روزها
شب نخفتستم زعشق و سوزها
گفت از این ره کو رهآوردی بیار
در خور فهم و عقول این دیار
گفت خلقان چون ببینند آسمان
من ببینم عرش را با عرشیان
همین بگویم یا فرو بندم نفس
لب گزیدش مصطفی یعنی که بس
بعد پیغمبر به او فرمود : جوان ! آرزویت چیست ؟ چه آرزوئی داری ؟
عرض کرد : یا رسول الله ! شهادت در راه خدا .
آن ، عبادتش و این هم آرزویش ، آن شبش و این هم روز و آرزویش . این
میشود مؤمن اسلام ، میشود انسان اسلام ، همانکه دارای هر دو درد است ، ولی
درد دومش را از درد اولش دارد ، آن درد خدائی است که این درد دوم را
در او ایجاد کرده است .
آیهای را در آغاز سخنم تلاوت کردم : " « و استعینوا بالصبر و الصلوش و
انها لکبیرش الا علی الخاشعین »" . قرآن عجیب سخن میگوید :
[1] چون بهشت و جهنم ، الان مخلوقند .
نام کتاب : انسان کامل نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 103