نام کتاب : اصول فلسفه و روش رئالیسم 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 45
روشن است که این سخنان دو قضیه است و نه یکی ، زیرا گفتار نخستین (
جزئی از ماده پروتون است و به گرد خود میچرخد ) به برهان طبیعی و تجربه
علمی متکی است و گفتار دومی ( حرکت دوری وضعی در خارج داریم ) به گفتار
نخستین مستند است نه به برهان و تجربه مستقیما .
و از همین جا روشن میشود که چنانکه همه علوم در استواری کاوشهای خود
متوقف و نیازمند به فلسفه میباشند ، فلسفه نیز درپارهای از مسائل متوقف
به برخی از مسائل علوم میباشد که از نتایج آنها استفاده کرده و مسأله
انتزاع نمایند [1] .
. 1 تا اینجا فرق فلسفه و علم معلوم شد و نیازمندی علوم به فلسفه از
راه اثبات وجود موضوعاتشان نیز روشن شد . در اینجا مقصود بیان استفادهای
است که فلسفه گاهی از مسائل علوم مینماید و این استفاده البته به این
نحو نیست که پارهای از مسائل علوم در صف مسائل فلسفی قرار بگیرد و یا
آنکه مسأله فلسفی از مسأله علمی استنتاج شود ، بلکه به این نحو است که
فلسفه از مسائل علوم مسأله دیگری که جنبه فلسفی دارد انتزاع میکند .
در اینجا لازم است معنای " انتزاع " و فرق آن با " استنتاج " بیان
شود تا معلوم گردد که مسأله فلسفی نه عین مسأله علمی است و نه مستنتج از
آن ، بلکه منتزع از آن است .
استنتاج : استنتاج در جایی گفته میشود که ذهن از یک حکم کلی یک حکم
جزئی نتیجه بگیرد و به اصطلاح از کلی به جزئی پی ببرد ، مثلا پس از آنکه
بر ما ثابت شد هر موجود طبیعی فناپذیر است ، نتیجه میگیریم پس درخت
هم که موجود طبیعی است فناپذیر است ، و اگر بخواهیم ترتیب منطقی بدهیم
اینطور میگوییم : " درخت موجودی است طبیعی و هر موجود طبیعی فناپذیر
است ، پس درخت فناپذیر است " و اگر درست دقت شود معلوم میشود که
علم به جزئی از علم به کلی زاییده شده است و مولود و نتیجه آن به شمار
میرود .
و البته هیچگاه ممکن نیست مسائل فلسفه از مسائل علوم استنتاج شود ،
زیرا نتیجه دهنده از نتیجه داده شده باید کلیتر باشد و حال آنکه مسائل
فلسفی خود کلیترین مسائل است ، زیرا موضوع آنها وجود مطلق است و "
وجود " کلیترین موضوعات است . >
نام کتاب : اصول فلسفه و روش رئالیسم 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 45