نام کتاب : اسلام و مقتضیات زمان 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 343
خودش مرتبا از او عیادت میکند و پس از اینکه آن غریب از بیمارستان
خارج میشود ، همینقدر که احساس میکند که او پول ندارد تا به وطن خودش
برگردد ، فورا از جیب خودش برای او بلیط خریده و او را به وطنش
میفرستد . حالا این آدم مثلا اهل عراق است و آن آدم اهل یکی از کشورهای
آفریقائی است که اصلا احتمال اینکه این دو تا آخر عمر همدیگر را یک
مرتبه ببینند وجود ندارد . از شما میپرسم آیا این کاری که آن شخص نسبت
به این مرد کرد کار خوبی است یا نه ؟ همه ما میگو ئیم کار خوبی است ،
کار نیکی است ، کار قشنگی است . اما آیا قشنگی این کار از نوع قشنگیای
است که میتوان آن را با چشم دید ؟ نه ، قشنگی این کار را با چشم نمیتوان
درک کرد ، همینطور که چشم قشنگی صدا را درک نمیکند ، ولی در عین حال
وجدان انسان درک میکند که این کار ، کار خوبی است ، کار قشنگی است ،
عقل ما خوبی آن را درک میکند .
نقطه مقابل ، کسی به کسی خوبی میکند . اتفاق میافتد همان آدمی که به او
خوبی شده است ، آن کسی را که به او خوبی کرده است ، در خیابان میبیند .
حالا برای اینکه نخواهد جبران خوبیهای او را بکند و مثلا او را به خانه
ببرد و از او پذیرائی کند ، با وجودی که امکانات هم برایش فراهم است ،
فورا خودش را مخفی میکند تا آن شخص او را نبیند . ما به این کار چه
میگوئیم ؟ میگوئیم کار بدی است ، این آدم ، آدم بدی است ، کار زشتی کرد
. ولی زشتی این کار چگونه زشتیای است ؟ آیا همان زشتی صورت است که
انسان میتواند با چشم ببیند ؟ نه ، خدا به
نام کتاب : اسلام و مقتضیات زمان 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 343