نام کتاب : فلسفه تاریخ 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 304
هماهنگی علائق با یکدیگر ، چون علائق مربوط به مرتبه شعور انسان است اینها
خواسته اند هماهنگی علائق را با طبیعت بیان کنند نه هماهنگی علائق را با
یکدیگر این است آن جهتی که او درست درک نکرده است .
این مسأله اصلا طرح این شخص ( نویسنده ) بود که جهت اصلی رشد ، آگاهی
است ، یعنی دیدیم او قدرت را انتخاب نکرد ، آزادی را هم حتی در قلمرو
آگاهی انتخاب کرد نه در جهت آزادی ، یعنی آزادی را از باب این که
خودش نوعی آگاهی است انتخاب کرد در این زمینه مولوی شعرهایی دارد که
واقعا ناب و عجیب است :
جان چه باشد جز خبر در آزمون
هر که را افزون خبر جانش فزون
میگوید اصلا جان یعنی چه ؟ یعنی خبر و آگاهی پس هر که بیشتر خبر دارد
جانش بیشتر است مگر جان جز این چیز دیگری است ؟ ! منتها او در این
مرحله نمیماند ، بالاتر میرود و میگوید : تو خیال میکنی که این خبر در
نهایت خبر از خودت است و این من ، من توست ، در زیر این من تو من
بزرگتری هست و آن ذات حق تعالی است که این آگاهیها همه در نهایت
برمیگردد به آگاهی خود به ذات خودش ، که اینها دیگر در اینجاها لنگ
هستند هگل در این مسأله که حقیقت رشد عبارت است از رشد آگاهی همین
راهی که این شخص طی کرد تعبیر خیلی شیرینی دارد . مؤلف میگوید :
" هگل فیلسوف انقلاب فرانسه [1] اولین فیلسوفی بود که جوهر حقیقت
را در تغییر تاریخی و در رشد خودآگاهی انسان دید " .
[ میگوید هگل ] گفت جوهر حقیقت همین رشد خودآگاهی انسان است . بعد
میگوید :
[1] ظاهرا مقصودش فیلسوف ناشی از انقلاب فرانسه است که از آن الهام
گرفته است .
نام کتاب : فلسفه تاریخ 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 304